اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

از ثانیه ها عقربکی بیش نماند( امیر حسین مقدم )

هرچند زشب دریدگانیم هنوز
با بال سپیده هم عنانیم هنوز
صد بار اگر چه راهمان را بستند
ما در پی سمت نو، روانیم هنوز

امیرحسین مقدم
 

ما با تو هزار سال اگر درگیریم
آهو بچگان یله در نخحیریم
هرجا برویم راه آخر از توست
عمریست که پا بسته به این زنجیریم

امیرحسین مقدم


از شهد لبان تو عسل ساخته اند
از حس دو بازوت ، بغل ساخته اند
با اینکه به نام من رقم خورد ولی
با نام تو بسیار غزل ساخته اند

امیرحسین مقدم


عجب چشمان زیبایی تو داری
نگاه مست و گیرایی تو داری 
شراب چشم مستت ارغوانی است 
گمانم برج مینایی تو داری 

امیرحسین مقدم

 

از ثانیه ها عقربکی بیش نماند
از عشق ، برایم دلکی بیش نماند
از چشمه چشمان چموشت چیزی
جز چشم یخ عروسکی بیش نماند

امیرحسین مقدم




 دکلمه اشعار با صدای شاعر در ادامه مطلب

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.