اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

سلام ای دوستان مهربانم.( امیر حسین مقدم )

بداهه

اندر حکایت کارگاه شعر و ترانه گروه آبادی شعر.

سلام ای دوستان مهربانم.
عزیزانم ، رفیقانم ، کسانم

ببخشیدم اگر تاخیر دارم
عزیزان، عذر ِ برتقصیر دارم

دلم را داده ام در وادی شعر
شدم همراه ِ این آبادی شعر

کمی گفتم زِ آنچه گفت استاد
خدارا شکر این نعمت به من داد

سخن گفتم فراوان از قوانین 
به سبک پادشاهان و سلاطین

عروض وقافیه را باز کردم
خیارات سخن را ساز کردم

زآرایه سخن گفتم کما بیش
برای اهل معنا و دراویش

شمردم جملگی من قالب شعر
برای دوستان طالب شعر

حکایت ها ی کهنه باز نو شد
رفیقان ، حق آبادی ، وتو شد !

****
عزیزان آمدم یک بار دیگر
برای خاطر یک کار دیگر

برای گام اول درس ماضی
بگویم ، ای خدایم ، باش راضی

تمام آنچه من دارم ، فداتان
طلب دارم فرازی از دعاتان

اگر یک نکته از من با شما رفت
رضایتمندیم هم تا خدا رفت

مراپس یاوری ، یاران رسانید
دلم را نزد دلداران رسانید

تشکر میکنم ادمین نازم
شدی بانی ، بگو تا من چه سازم

تشکر میکنم از نور دیده ،
حمید نازنین و از سعیده

کمک کردند از جان و دل خویش
به منزل می برند این حاصل خویش

خدایارو نگهدار شما باد
خدا را شکر ، کاین یاران به ما داد

قرار ما بود در روز دیگر
همین نوروز ، نی نوروز دیگر.

در این آبادی شعر مشاهیر
خدایا دست این دلداده ات گیر.

بداهه ای در بامداد روز یکشنبه یازدهم فروردین نودو سه. 
و مقدمه ای برای بخش دوم کلاس اصول شاعری .
در گروه پربار آبادی شعر

 
امیرحسین مقدم
10 / 1 / 93

 

 

سلام ، باتو ام ای آشنای دیرینم ( امیر حسین مقدم )

همقبیله تنها

سلام ، باتو ام ای آشنای دیرینم.
تویی که یکسره از مهر قصه میگویی

سلام میکنم و میروم ، نمیدانم،
در این خرابه نفرین شده چه میجویی

آهای باتوام ، ای از تبار آزادی
تویی که یکسره حرفت محبت و مهراست

تویی که از سرودن گل، ترانه می سازی،
بگو چرا به دلت گل همیشه پژمردست

آهای باتو ام ای همقبیله تنها،
تویی که بی جهت از دل، گلایه ها داری

تویی که می بری اش پای چوبه اعدام،
به جای اشک به نعشش، گلایه می باری

بخوان ترانه تلخم رفیق دیرینه
بخوان و تلخی جانت به شعر من بسپار

رهاکن این همه اما ، اگر ، ولی ، شاید
بجای آن ز کلامم، کمی یقین بردار

بخوان سکوت گره خورده در ترانه ی من
که این سکوت سترون ، تمام خواهد شد

تمام شعرها که سرودم چگونه میمیرد
نگات، فاتحه ای برکلام خواهد شد

آهای باتوام ای همقبیله تنها،
مرا رها کن از این دردواره ی مطرود

سکوت خود بشکن از سکوت خواهم مرد
سخن بگو که کلامت ، دعام خواهد بود


امیرحسین مقدم 
13/ 1 / 93

 

 

دلم میل پریدن دارد اما( امیر حسین مقدم )

 

باید بروم ....

دلم میل پریدن دارد اما
به غیر بام تو جایی بلد نیست.
قبولم کن مرا در امتحانت
شبی گفتی تو با این دل ، که رد نیست.
.
نمیخواهم بمانم دیگر اینحا
صدایم میکند دریا گمانم.
نشانم میدهد عکس شبی را ،
که تو مهتاب و من رنگین کمانم.
.
پس از هرموج روی ماسه هایش
خطوطی میکشد چون ابروی تو.
شبیه خنده هایت گرم و شیرین
همین ها میکشد من را سوی تو ...


امیرحسین مقدم . 
صبح امروز سوم اردی بهشت.

 

 

من درخت سوتی ام ! سوتی دهم شش ماه سال.( امیر حسین مقدم )

 

سوتی ...!

من درخت سوتی ام ! سوتی دهم شش ماه سال. 
گاف های بی صدا ، یا گاه ، هم ، پر قیل و قال.

گاه هنگام امور ساده و آسان و سهل ،
یا زمانی وقت انجــام امـورات محـال.

من درخت سوتی ام بارم فقط یک دسته گل.
میدهم بر آب آن را ، گه کدر ، گاهی زلال.

شاخه هایم سوتکی ، با میوه هایی سوت و شوت ! 
بهترین سوتی که دیدی ! مثل نارنج شمال.

من درخت سوتی ام ، میریزد از من مثل توت.
سوتی نارس ، رسیده ، له شده یا کال کال.

کاشت من را روزگاری ، یک عزیزی بی هدف. 
جای من آمد برون یک بچه سوتی، یک خیال.

هرچه گفتم با پدر : باید هرس داری مرا !
گفت : نه جان بابا ، بی تو می یابم زوال.

از سر خودخواهیش ، هرگز نکردم او هرس.
شاخ و برگم پر زسوتی قد کشیده تا محال.

هرچه گفتم تا نمالد برگ های بیخودی 
باز مالید و به مادر هم که اینها را بمال.

یک درخت سوتی نارس درامد از زمین ،
در مثل مانند عر عر ، در عمل هم چون مثال.

من درخت سوتی ام ، بار و برم یک دسته گل.
دسته گل را آب دادم ، روز و هفته ، ماه و سال.

 


امیرحسین مقدم 
پ . ن : 
البته این من ، منِ نوعی است ها !!!!!

بامداد امروز. گمانم نهم تیر نودوسه


بیت بیت این غزل به خاطر توست ،( امیر حسین مقدم )


بیست و یک
بیت بیت این غزل به خاطر توست ،
تو که پایان خستگی هامی .
لحظه ختم منتظر ماندن،
اوج رویای بچه گی هامی.
...
بیت نه که واژه ، واژه توست.
واژه هایی شبیه خنده ی تو.
کلماتی شکفته از نگهت.
برگ آسی که شد برنده تو.
...
ـ با تو بازی نمیکنم دیگر ـ
این فقط حرف این دقایق ماست.
یک دوساعت که بگذرد ، از نو ،
عاشقی هم دوباره عاشق ماست.
...
باز ، دست و ورق ، دوباره میخوانم ،
هر چه در بانک داری و خزانه ی توست.
ناگهان آس ، میزنی بر میز ،
چه کنم ؟ این مرام عاشقانه ی توست.
...
باز هم دوباره خواهم باخت ،
مثل همیشه با بهانه ی دیگر.
بازهم توبه و دوساعتِ بعد ،
یک دل و یک ترانه ی دیگر.

 

امیرحسین مقدم .
 بامداد چهارشنبه سوم اردیبهشت 93

در کنار ائل گولی یک بوســــه دنباله دار ،( امیر حسین مقدم )


در کنار ائل گولی یک بوســــه دنباله دار ،
از لب عنابی یاری و دمســــــــــازی کهن 

با نسیم نوبهاری ، باد تا همــــراهی کنیم ،
از فراز کوهســـــــاران سوی پروازی کهن

سر آن چشمــــــان عاشق کش که داری ، کس نگفت 
همچنان در ســـــــــینه مانده ، همچنان رازی کهن

هرچه کردم تا مگــــــــر صیدت کنم آهو مثال ،
خود شدم صــیدت که صیادی تو ، شهبازی کهن 

حال دانســــــــــتم دگر راز تو و چشمان تو 
این چنین صیـــــــــــاد را آراست با نازی کهن

ناز و رازت ، باد در چشمــــــــــانت نهاد
تا در این مقطــــــع شوی از نو ، تو آغازی کهن 

 

 

امیرحسین مقدم . 
17 اردی بهشت 93

 

 

دلم را از قفس آزاد کن ، جان ،( امیر حسین مقدم )

چهار پاره ای چهل پاره ...


دلم را از قفس آزاد کن ، جان ، 
که جانم میل جانان دارد امشب . 
خبر داری از آن دردی که گویا ،
دلم در سینه پنهان دارد امشب.
*
خبر داری که دلگیرم از این شهر . 
از این شهری که با من آشنا بود. 
اگر چه هست اما دیگر آن نیست. 
که روزی بهترین جای دعا بود .
*
دلم میل پریدن دارد اما، 
پر پرواز من ، دیگر شکسته.
ندارم غم که امید وصالت،
به روی شانه هایم نقش بسته.
*
دلم میل پریدن دارد اما ،
به غیر بام تو جایی بلد نیست.
قبولم کن مرا در امتحانت
شبی گفتی تو با این دل ، که رد نیست.
*.
نمیخواهم بمانم دیگر اینجا ،
صدایم میکند دریا گمانم.
نشانم میدهد عکس شبی را ،
که تو مهتاب و من رنگین کمانم.
.
*
پس از هرموج روی ماسه هایش
خطوطی میکشد چون ابروی تو.
شبیه خنده هایت گرم و شیرین
همین ها میکشد من را سوی تو ....

 


امیرحسین مقدم.

دیگه عاشق شدن خوابه، ( امیر حسین مقدم )


ترانه 


دیگه عاشق شدن خوابه، 
دیگه عاشق شدن رویاس.
دیگه مجنونه لیلی هم،
براش ، این واژه بی معناس.
دروغ رنگ حقیقت شد. 
حقیقت گم شده اینجا.
ببین یک گرگ خون آشام،
مث مردم شده اینجا.
عجب دوره ، عجب تاریک.
تموم راه ها امروز.
دیگه آهنگ شادی نیس.
تو این غم ناله ی جانسوز.
دیگه عاشق شدن خوابه ،
دیگه عاشق شدن رویاس.
دیگه مجنونه لیلی هم ،
براش این واژه بی معناس.
***
اگه از عشق میخونم ،
میدونم شعرم افسانس.
ببین هر واژه میسوزه،
یه چیزی مثل پروانس.
یه چیزی که دلم خواسته ،
ولی دل ، آخه عقلش کو ؟
عجب پرونده شومی،
بگو قاضی و عدلش کو ؟
آهای دل ، بی خیالش شو.
شدی دیوونه ، ویرونه.!
نمونده هیپچی از یادت.
دل عاشق ، نمیمونه.
دیگه عاشق شدن خوابه ،
دیگه عاشق شدن رویاس.
دیگه مجنونه لیلی هم ،
براش این واژه بی معناس.
***
عجب دنیای تنهایی،
شده دنیای من امروز.
فقط فصل زمستونه.
نمونده یادی از نوروز.
حالا حتی لب دریا،
همه لب تشنه میمیرن.
دیگه تعبیر خوابی نیست .
همه کابوس میبینن.
دروغ رنگ حقیقت شد. 
حقیقت گم شده اینجا.
ببین یک گرگ خون آشام،
مث مردم شده اینجا.
عجب دوره عجب تاریک.
تموم راه ها امروز.
دیگه آهنگ شادی نیس.
تو این غم ناله ی جانسوز.
***
دیگه عاشق شدن خوابه ،
دیگه عاشق شدن رویاس.
دیگه مجنونه لیلی هم ،
براش این واژه بی معناس.

 

امیرحسین مقدم. 
پنجشنبه ... 8/3/ 93

 

 

بیا رفیق قدیمی ، دریچه را وا کن( امیر حسین مقدم )

بیا رفیق قدیمی ، دریچه را وا کن
بیا و این دل فرسوده را مداوا کن

تگرگ روز گذشته شکسته ساقه دل،
بیا به قدرت عشقت ، شکسته احیا کن

ببین میان من و آسمان که پرده کشید ؟
آهای یار قدیمی ، تو پرده را تا کن

نمیرسد به دلم نور روشن خورشید،
برای زنده شدن ، آتشی تو برپا کن

ببین که قبل چهل ، من ، چگونه گشتم پیر،
تو خضر من شو و این پیر خسته، برنا کن

تمام عمر به هیهو گذشت یار کهن
برای خاطر ماهم شده ، تو هیها کن

 

امیرحسین مقدم.  
13 . 3 . 93

عجب شور و شری داری، عسل چَشم،( امیر حسین مقدم )

عسل چشم .

عجب شور و شری داری، عسل چَشم،
چه شور محشری داری ، عسل چَشم.

زلال رود، در چَشم تو جاریست،
روان، چشمِ تَری داری، عسل چَشم

نگاهت در دل آئینه بنشست،
به چَشمت، گوهری داری، عسل چَشم.

از آن گوهر، یکی هم سهم من شد،
که در انگشتری داری ، عسل چشم.

به قلبم تیر مُژگانت نشسته،
به مُژگان، لشگری داری، عسل چشم.

همه صورتگران، مستِ نگاهت، 
عجب صورتگری داری، عسل چشم.

تورا دست طبیعت، از چه گِل ساخت؟
چنین، مُشک‌عنبری داری ، عسل چشم.

سراپای وجودت را گُل آراست.
گل نیلوفری داری عسل چشم.

لبانت غنچه ای از آن گُل سرخ،
که در یک اختری داری ، عسل چشم.

به سینه نو گل نارنج آویخت،
چه نیکو منظری داری ، عسل چشم.

عجب شور و شری داری عسل چَشم، 
چه خوش چشم تری داری عسل چشم.

 

 

امیر حسین مقدم
1 / 12 / 1391