اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

ای جان دلم ، جان و دلم در قدم توست ( امیر حسین مقدم )

ای جان دلم ، جان و دلم در قدم توست 
طومار دلم تا به ابد ، بر رقم توست

گر شاه شوم پیش تو از بندگیانم 
سرتاسر ملک دل من از خدم توست

ای ماه دلفروزمن ای ، صبح سحرگاه 
تا روشنی خانه من از کرم توست

ای کاش کمی بیشترم رخ بنمایی
روز و شب من در گرو بیش و کم توست

اینگونه که من زار و نزارم بخدا هیچ 
درمان نپذیرم که غم من ز غم توست

درمان دلم باش که بیمار تو ام من
من خشک شدم چاره فقط دست نم توست

من حاجی شیرازم و تو قبله جانی 
سرتاسر شیراز برایم حرم توست


امیر حسین مقدم
27 . 1 . 94

 

 

در مهر تو گر جان بدهم ، باز بیرزد( امیر حسین مقدم )

 

در مهر تو گر جان بدهم ، باز بیرزد
صد گوهر غلطان بدهم ، باز بیرزد

حتی اگر از روی تشکر بتوانم
یک سوم تهران بدهم باز بیرزد

تهران که نه حتی گر از این بیش
باغات لواسان بدهم ، باز بیرزد

تا دیدن لبخند تو هکتار به هکتار
من پسته خندان بدهم ، باز بیرزد

زلفت چو ضریح و به تبرک 
من کل خراسان بدهم باز بیرزد

در کار ثنای تو که پری روی
یک فوج ثناخوان بدهم باز بیرزد

در مدح تو گر تا به سحر گاه
ابیات فراوان بدهم ، باز بیرزد


امیرحسین مقدم 
26. 1. 94

 

 

برای بوسه گرفتن از آن پلنگ آهو ( امیر حسین مقدم )

 

برای بوسه گرفتن از آن پلنگ آهو 
فقط نمانده که در کار آورم جادو

به هر روش که بگویی من امتحان کردم 
هرانچه در نظرت نارسیده آن کردم

یکی دو بوسه ستاندن عجیب تکنیکی است 
نشان بوسه اش انگار که المپیکی است

یکی دو بوسه شبیه یکی دوتا جام است 
نبردنش بخدا مثل حکم اعدام است

نمیشود بنشینم فقط نظاره کنم 
که دیگران ببرند و من استخاره کنم

نمیشود که همینگونه بگذرد ایام 
دوباره نام مرا حذف کنند از جام

برای فتح لبانش قیام خواهم کرد 
و کار جام لبش را تمام خواهم کرد


امیرحسین مقدم

 

 

پیمانه شکسته دل چو پیمانه ماست ( امیر حسین مقدم )

دو رباعی

پیمانه شکسته دل چو پیمانه ماست 
عاقل شده دل ، عقل که دیوانه ماست 

خود جام می ای طلب ز اغیار مکن 
شیراز سراسر همه میخانه ماست 

امیرحسین مقدم


در لعل لبت شراب شیراز افتاد 
صد عشوه و صد غمزه غماز افتاد 

بیچاره دلم در طلب یک بوسه 
عمری است که اینگونه دهان باز افتاد

امیرحسین مقدم 
10.اردیبهشت .94

از عشق فقط خاطره باقی ماندست ( امیر حسین مقدم )

 

شش رباعی ....
1
از عشق فقط خاطره باقی ماندست 
از شهر فقط کهنه چراغی ماندست 

از حادثه میکده و جام می اش 
امروز فقط پیکر ساقی ماندست
2
هر تار که از موی تو دیدم زر بود 
بر زر بخدا حریر زلفت سر بود 

از لحظه رفتن تو تا این لحظه 
هر لحظه که بگذشته دو چشمم تر بود
3
یک بوسه از آن چشم ترت میخواهم 
یک سایه امن بر سرت میخواهم 

حالا که خودت جواب آری دادی 
این بار تو را از پدرت میخواهم
4
چشمان تو از غزل غزالی شده است
یک چشم خمار و ناز و عالی شده است 

بیچاره دل از دمی که چشمت را دید 
از هرچه که غیر توست خالی شده است
5
در سینه به جز کینه نیندوخته ای 
هم سینه و هم کینه همه سوخته ای 

من فکر نمیکنم که در همه مدت عمر 
یک جمله زمهر از کس آموخته ای
6
این چرخ و فلک ببین چه نامرد شده 
اسباب هزار آه دم سرد شده 

انگار که شادی اش به ناکامی ماست
عیدانه او برای ما درد شده

 

امیرحسین مقدم 
10.اردیبهشت .94

 

از عشق فقط خاطره باقی ماندست ( امیر حسین مقدم )

 

شش رباعی ....
1
از عشق فقط خاطره باقی ماندست 
از شهر فقط کهنه چراغی ماندست 

از حادثه میکده و جام می اش 
امروز فقط پیکر ساقی ماندست
2
هر تار که از موی تو دیدم زر بود 
بر زر بخدا حریر زلفت سر بود 

از لحظه رفتن تو تا این لحظه 
هر لحظه که بگذشته دو چشمم تر بود
3
یک بوسه از آن چشم ترت میخواهم 
یک سایه امن بر سرت میخواهم 

حالا که خودت جواب آری دادی 
این بار تو را از پدرت میخواهم
4
چشمان تو از غزل غزالی شده است
یک چشم خمار و ناز و عالی شده است 

بیچاره دل از دمی که چشمت را دید 
از هرچه که غیر توست خالی شده است
5
در سینه به جز کینه نیندوخته ای 
هم سینه و هم کینه همه سوخته ای 

من فکر نمیکنم که در همه مدت عمر 
یک جمله زمهر از کس آموخته ای
6
این چرخ و فلک ببین چه نامرد شده 
اسباب هزار آه دم سرد شده 

انگار که شادی اش به ناکامی ماست
عیدانه او برای ما درد شده

 

امیرحسین مقدم 
10.اردیبهشت .94

 

صد ناز کنی ، کشم تورا ناز ، بمان ( امیر حسین مقدم ) .

بداهه 

بمان

صد ناز کنی ، کشم تورا ناز ، بمان
ناز تو عروسک غزلساز بمان

صدسال چوبگذرد همین خواهم گفت 
آنگونه که گفته ام از آغاز ، بمان

صد بار اگر بیفتم از قله کوه
امید تو آردم به پرواز ، بمان

چون نیست سرطره زلفت هیهات
من با چه زنم زخمه براین ساز ، بمان

اسرار دلم را بنویسم بر آب ؟
پس لطف کن ای دلبر همراز ، بمان

دیگر چه کسی عشوه بیاید با من ؟
بعد از تو یگانه ناز طناز ، بمان

وقتی تو نباشی بخدا دلگیراست
تصویر افق ، آخر دلباز ، بمان

ای ماه دوهفته ام ، از ابر درا
ای پولکی قشنگ مهناز ، بمان

یا این تن خسته ام به شیراز ببر
یا دورکن اندیشه شیراز ، بمان

 

امیرحسین مقدم
صبح روز یکشنبه 13 اردیبهشت 93

 

 

تو رو میخوام ببوسم بوسه رو کن( امیر حسین مقدم )


بوسه رو کن
غزل محاوره 
.
.
تو رو میخوام ببوسم بوسه رو کن
لبامو با لبونت جستجو کن

بشین یک لحظه اینجا روبرویم
ظهور عشقو با من آرزو کن

صداتو دوست دارم بی بهونه
بیا امروز بامن ، گفتگو کن

دلم از این سکوت شب گرفته
شبو تا صبح ، اینجـــا ، های و هو کن

از اینجا تا ته دنیا فداتم
تمام دین و دنیا زیــــــرو رو کن

برات یک عالمه شب بو بکارم
شب و هر شب گلای باغ و بو کن

دلت دریاست من بی تاب دریا
منو تو عمق این دریا فرو کــــن


امیرحسین مقدم
آخرین ساعت سال 93

 

 

سلام از ماست ، بانوجان کجایی ؟( امیر حسین مقدم )

یه سلام

سلام از ماست ، بانوجان کجایی ؟
گل خوشبوی باغستان کجایی ؟

سلام از ماست ای کج کرده ابرو
سلام ای صاحب چشمان جادو

سلام از ماست بر چشم چو آهوت
بران لب های سرخ همچو یاقوت

سلام از ماست ای گیسو طلایی
پری بانوی شهر قصه هایی

سلام از ماست ای گلبرگ و شبنم 
کنارت نیست هرگز نقشی از غم

سلام ای مزه ات سوهان تر از قم
شدم در مزه لب های تو گم

سلامم را بگو پاسخ دلارام 
مگر باتو بگیرد این دل آرام


امیرحسین مقدم 

رفتی و خرامیدی ، آهوی خرامانم ( امیر حسین مقدم )

 بداهه.

رفتی و خرامیدی ، آهوی خرامانم 
تا آمدنت هرشب ، مستانه غزل خوانم 

مستانه و مستانم ، در کوچه و پس کوچه
در حسرت یک بوسه ، هی دست برافشانم

هی دست برافشانم ، شاید که بیایی تو 
در راه تو بگذارم ، ابیات فـــــــــــــراوانم

هر بیت نشان از تو ، هر واژه که جان از تو 
من تیر ، کمان از تو ، بردار و بپررانم 

پرواز من از رویت ، تا خاک سر کویت
مست از نم گیسویت ، یلدای پریشانم 

ای دلبر شیرازی ، هم رمزی و هم رازی
ماهوری و شهنازی ، آوازه ی دورانم 

اینگونه مرنجانم ، ای درد تو بر جــــانم 
ای درد تو بر جانم ، اینگونه مرنجانم 

 

 

امیرحسین مقدم 

19 / اردیبهشت / 94