اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

دف بزن دف زن شوریده درویش، بزن ( امیر حسین مقدم )


دف
دف بزن دف زن شوریده درویش، بزن
ضربه بر زخم خوش آهنگ دل خویش ، بزن

دف بزن ، سینه دف منتظر و بی تاب است
انقدر فکر نکن ، بیش میندیش ، بزن

دف بزن تا که سماعت به سماوات برد
بسته ی جان و تنی تا رَهی از خویش ، بزن

دف بزن ، دایره در دایره ای پُر دَردم
دورکن دور ، تو درداز دلکی ریش ، بزن

این چه ماهی است که در دست تو جاخوش کرده
کم از آن ماه نشد ، گر نشود بیش ، بزن

رخ زیباش ببین کار به دستم داده 
شاه من مات شده ، ردشده از کیش ، بزن

بزن ای دف زن از این دایره بیرونم کن 
تا به جایی که نبودم من از این پیش ، بزن

دم به دم ، در به درم از دف و دف در تب و تاب
دف بزن دف زن شوریده درویش ، بزن


‫‏امیرحسین مقدم‬
۲۲. اسفند . ۹۴

 

 

بوی بهارم رسید از خنکای نسیم ( امیر حسین مقدم )


غزلی بداهه 
به بهانه بهـــــــــــــــــــــــــــــار


بوی بهارم رسید از خنکای نسیم 
آینه بندان کنید جای به جای نسیم

چله گذشت ازسر چله نشینان عشق
چلچله قربان کنید باز به پای نسیم

باز خبر میرسد دوره طوفان گذشت 
وقت سحر شد بگو جان به فدای نسیم

هرچه که دارم همه از دَم جادوی اوست
جان و دل و دیده ام جمله برای نسیم

نیست هوایی به جز ، حال و هوای بهار
وای چه خوش بو شده ، حال وهوای نسیم

باز به گوشم رسید از طرف شرق دور
صوت خوش اهنگ عشق ، بانگ و نوای نسیم

گفت رها تر برو ، باد به کشتی نشست
مقصد ما دست اوست ، هرچه رضای نسیم

باز زمستان گذشت ، نو شده این سرگذشت
از پس این چاروهشت ، آمده نای نسیم

عطر گل رازقی ، در همه جا شد روان 
بوی بهارم رسید ازخنکای نـســـیم


‫‏امیرحسین_مقدم‬
اسفند ۹۴
 به بهانه رسیدن سال ۱۳۹۵ خورشیدی

از ثانیه ها عقربکی بیش نماند( امیر حسین مقدم )

هرچند زشب دریدگانیم هنوز
با بال سپیده هم عنانیم هنوز
صد بار اگر چه راهمان را بستند
ما در پی سمت نو، روانیم هنوز

امیرحسین مقدم
 

ما با تو هزار سال اگر درگیریم
آهو بچگان یله در نخحیریم
هرجا برویم راه آخر از توست
عمریست که پا بسته به این زنجیریم

امیرحسین مقدم


از شهد لبان تو عسل ساخته اند
از حس دو بازوت ، بغل ساخته اند
با اینکه به نام من رقم خورد ولی
با نام تو بسیار غزل ساخته اند

امیرحسین مقدم


عجب چشمان زیبایی تو داری
نگاه مست و گیرایی تو داری 
شراب چشم مستت ارغوانی است 
گمانم برج مینایی تو داری 

امیرحسین مقدم

 

از ثانیه ها عقربکی بیش نماند
از عشق ، برایم دلکی بیش نماند
از چشمه چشمان چموشت چیزی
جز چشم یخ عروسکی بیش نماند

امیرحسین مقدم




 دکلمه اشعار با صدای شاعر در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...