اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

نگاه میکنم به تو،( امیر حسین مقدم )

بداهه


نگاه میکنم به تو،
تو یی که همچو شبنمی.
زلالی و برای گل،
تو همدمی ، تو مرهمی.
نگاه میکنم به تو ،
که چشم تو ستاره است.
لطافت نگاه تو،
تولدی دوباره است.
تو را نظاره میکنم.
برای من جهان تویی.
تمام انتظار من،
ز چرخ آسمان تویی.
تو را به شعر میبرم
که شعر من فدای تو.
تمام جمله های من.
فدای لحظه های تو.
من از تو حرف میزنم
ز چشم آسمانی ات
تو را نگاه میکنم
تو را و مهربانی ات.
چگونه گویم از تو من؟
تو ماورای گفتنی
تو خواب سبز هرشبم
تو آرزوی خفتنی.
تو را نگاه میکنم
زلال مثل شبنمی
تو پاک چون فرشته ها
تو بهترین ، تو مریمی ....

 

 

امیر حسین مقدم
جمعه 3 / آبان / 1392  ... .

جان من در کف یگانه توست. ( امیر حسین مقدم )

بداهه 
جان من در کف یگانه توست. 
بی تو و باتو در بهانه توست.

هرچه دارم اگر دهم بر باد. 
وقف آن چشم عاشقانه توست.

قلب من خورده از نگاه تو تیر.
قلب من بی گمان نشانه توست.

غیر اسمت به لب نمی آرم.
سخن من فقط ترانه توست.

من شدم غرق آن دوچشم سیاه. 
تو بگو پس کجا کرانه توست.

بیخود از خودشدم زمانم رفت. 
هرزمان بهر من زمانه توست.

با دل از تو چه قصه ها گقتم.
قصه هایم همه فسانه توست.

هم قبیله ، قبیله ات یخ کرد.
منتظر در پی زبانه توست.

 


امیرحسین مقدم  همقبیله 

 

 

ای مرغ سحر باز به دل , بال گشادی,( امیر حسین مقدم )

 

ای مرغ سحر باز به دل , بال گشادی,
بر من صنما, کعبه آمال گشادی

پنداشته بودم که مرا بخت سیاه است
تا اینکه رسیدی تو و خوش فال گشادی
امیرحسین مقدم

 

از راز دلم دلی خبر دار نشد.
افسوس که بخت ما به ما یار نشد.

بیهوده در این میان بساط افکندیم.
خون دل ما چشمه خون بار نشد.
امیرحسین مقدم

قسم به آب و آییه ( امیر حسین مقدم ) .

 

قسم به آب و آییه
که هستی ام برای توست.

نمازم از برای تو 
و مستی ام برای توست.

امیرحسین مقدم


دیگه غصه تمومه نازنینم.
غم و غصه حرومه نازنینم.

صدای شهر خوشبختی بلنده.
ببین راهش کدومه نازنینم.

امیرحسین مقدم


عجب شوری به سر دارم
من آهنگ سفر دارم
دلی بی بال و پر دارم
پر پرواز این تن باش ....


امیرحسین مقدم

 

 

جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.( امیر حسین مقدم )

گل مریم ...

جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است
باهمه عشوه گری , بر تو رسیدن هنر است

هرچه هم ناز کنی , ناز کشت خواهم بود
نازنینا به خدا ناز کشیدن, هنر است

دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد
روی تو دیدن و آن را نگزیدن , هنر است

من غرور تو ام ای کبک خرامان بخرام
سخن عشق ز حرف تو شنیدن, هنر است

تو درخت خوش این باغی و من می دانم,
زان همه میوه یکی,,, زان همه چیدن هنر است

کام من در طلب لعل لبت کام گرفت
نازنین کام دل انگیز چشیدن, هنر است

گل مریم , زشمیمت شده ام مست و خراب
بی می و باده اگر مست شد این تن, هنر است

 

 امیر حسین مقدم 
12 / 8 / 92

 

 

رنگ رخسار تو از سرخی خون دل ماست( امیر حسین مقدم )

رنگ رخسار تو از سرخی خون دل ماست
حاصل جمع تو و عشق و جنون دل ماست

روی همچون گل تو ساخته کار دل من
مانده ام راست بود، یا ز فسون دل ماست

برق چشمان تو آتش به دل زارم زد
گو خموشم مکن این سوزِ درون دل ماست

عکس رخسار تو در جان و دلم شکل گرفت
این همه از قِبَلِ آیینه گون دل ماست

با تو از جمله جهان فارغم و جمع تویی
زلف افشان تو ای عشق، قشون دل ماست

 

 

 امیر حسین مقدم 
 18 / آبان / 92

شود آیا که به گلزار بهارم باشی ( امیر حسین مقدم )

شود آیا که به گلزار بهارم باشی
هر سحر با من و هر شام کنارم باشی

آنقدر میل تو دارم که ز جان میگذرم
تا مگر فاتحه خوانی به مزارم باشی


امیرحسین مقدم

دلم دارد هوای گریه کردن،( امیر حسین مقدم )

 

هوای گریه کردن

**

دلم دارد هوای گریه کردن،
صدایش شد، صدای گریه کردن

ندارد او دگر هیچ آشنایی،
دلم شد آشنای گریه کردن

وفا و مهر دیگر در دلی نیست
به قربان وفای گریه کردن

تمام آرزو هایم فرو ریخت،
فقط مانده دعای گریه کردن

شروع خنده هارا هدیه دادم
به عشق انتهای گریه کردن

عجب آن لحظه هارا دوست دارم،
همان خوش لحظه های گریه کردن

در این ایان تنها همدمم اوست،
همو، آن های های گریه کردن

به جای آب اشکم چاره ساز است
عجب از اشتهای گریه کردن

مرا تا آسمان ها میکشاند
همای پرگُشای گریه کردن

نمیدانم دلیل گریه ام چیست ؟
شدم من، مبتلای گریه کردن

 


امیرحسین مقدم 
یکشنبه 26 / آبان / 92

 

 

می نویسم غزل برای دلم ( امیر حسین مقدم )

 

ماجرای دلم 

می نویسم غزل برای دلم 
از تمام نگفته های دلم 

می نویسم زحرف های مگو
ماجراها و قصه های دلم

می نویسم از آن زمانه شاد
شد سراغاز غصه های دلم 

یک غزلواره از جدایی ها،
یک ترانه من از وفای دلم.

ﻏﺼﻪ دارم ، ﺑﻘﺪر ﺟﺎی دﻟﻢ.
ﻏﻤﯽ اﻧﺪازه ﻓﻀﺎی دﻟﻢ.

ﻏﺼﻪ ھﺎﯾﯽ ﺑﻪ رﻧﮏ ﺗﻨﮫﺎﯾﯽ
رﻧﮓ ﺑﯽ رﻧﮓ ﮔﺮﯾﻪ ھﺎی دﻟﻢ

ﻏﺼﻪ ھﺎﯾﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﻗﺼﻪ ،
ﻗﺼﻪ ھﺎﯾﯽ ز ﻏﺼﻪ ھﺎی دﻟﻢ

ﻗﺼﻪ ھﺎﯾﯽ ھﻤﯿﺸﻪ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ،
ﻣﺘﺒﻠﻮر ﺷﺪه ز ﻧﺎی دﻟﻢ

ﻗﺼﻪ ھﺎی ﻏﻢ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺧﻮﯾﺶ،
ﻏﻢ ، ھﻤﺎن ﯾﺎر آﺷﻨﺎی دﻟﻢ

ﺗﺎب اﯾﻦ ﺟﻤﻊ ﭘﺮﻓﺮﯾﺒﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺸﺘﻪ ام رھﺮووی ﺑﺮای دﻟﻢ

ﻣﯿﺮوم ﺑﺎ دﻟﻢ ﺑﻪ دﻟﺪاری
ﭘﯽ دﻟﺪار ﺑﯽ وﻓﺎی دﻟﻢ

◄« ﺗﺎ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﺳﻢ ﺑﻪ آراﻣﺶ؟ »*
« ﻣﯿﺮوم ﮔﺎه، ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎی دﻟﻢ.»*►

یاد آن عاشقی نرفته زدل،
یاد معشوق پرجفای دلم

قصه عشق نارسیده به کام 
داستان من و خظای دلم

آن زمانی که دل مقامی داشت.
دلبری یود آشنای دلم .

مینویسم ز اولین دیدار، 
دیدن یار ماه سای دلم

روز های خوش قرار و مدار،
شور دل های جابجای دلم

لحظه های قدم زدن در باد،
طعم شیرین پرسه های دلم

به امید یکی دوتا بوسه،
جمله شد هدیه بوسه های دلم

بادلم می نویسم افسانه،
از جفای دلش ، صفای دلم

ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﻪ روی ھﺮ ﮔﻠﺒﺮگ،
ھﺮ ﺳﺤﺮ ﮔﺎه، ﻣﺎﺟﺮای دﻟﻢ

ﻣﯿﺰﻧﻢ ﻣﻦ ﮔﺮه ﺑﻪ ﺳﺒﺰه ی ﻋﺸﻖ،
ﺗﺎ ﮔﺸﺎﯾﺪ ﮔﺮه ز ﭘﺎی دﻟﻢ

ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﺑﻪ زﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ دل،
ﺟﺎن و ﺳﺮ ، ﻣﯽ دهم برای دﻟﻢ

قدر دل را کسی نمیداند،
جز دلم، جان و دل ، فدای دلم.

چشمه ای کو که روی دل شویم،
تا شود چشمه رهگشای دلم

من ندارم به غیر دل معشوق،
بخدا گشته دل خدای دلم

اﯾﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ در ﮐﻤﺮ دارم,
ﻧﺒﻮد ﻏﯿﺮ اﻧﺤﻨﺎی دﻟﻢ

ﻣﻦ و دل از ﻗﺒﯿﻠﻪی ﻋﺸﻘﯿﻢ
ﻣﯿﺮوم در ﭘﯽ رﺿﺎی دﻟﻢ

 

 

امیرحسین مقدم.
این غزل باالهام از سروده فرهین رام در دو مرحله سروده شد.
(1392 ﻣﺮداد 14 ) ( 2 آبان 1392 )
◄* این بیت از شاعره گرانقدر، فرهین رام است.

◄« ﺗﺎ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﺳﻢ ﺑﻪ آراﻣﺶ؟ »*
« ﻣﯿﺮوم ﮔﺎه، ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎی دﻟﻢ.»*►

دوباره صبح رسید و دوباره بیدارم ( امیر حسین مقدم )


هذیان 

دوباره صبح رسید و دوباره بیدارم
دوباره تا به سحر، خیره ام به دیوارم

دوباره قصه هر روزه میشود تکرار
شبیه دایره و ماجرای پرگارم

دوباره بی خبرم ظاهرا ز آخر کار،
دوباره تجربه ها میرود ز افکارم

تمام ثانیه هایم شبیه دیروز است،
شبیه ثانیه هایم، شبیه تکرارم

دوباره همدم غم میشوم علیه خودم
دگر به حتم رسیدم که من خودازارم

اگرچه روی سرم سقف خانه پابرجاست
خیال میـــکنـــم انـــگــــار ، زیر آوارم

دوباره مستم و آگاهیم ز مستی نیست
سکندری بروم، دم زنم که هشیارم

نه عاشقم ب تمامی نه فارغم به کمال،
نه زاهدم به درستی نه مست دلدارم

ببین به جای غزل من نوشته ام هذیان
گمان کنم که مریضم .... شدید تب دارم 

 

 

امیر حسین مقدم 
ساعت 5 صبح دوشنبه 25 آذر 1392