اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

تو از کدام شعر عاشقانه آمدی؟( امیر حسین مقدم )

بداهه
تو ...

تو از کدام شعر عاشقانه آمدی؟
تو از کدام بحر بیکرانه آمدی؟
تو را کدام آسمان ؟ کدام ابر؟
کدام دیده گریه کرد ؟
که قطره قطره از تن ستاره آمدی.
تو از کجای این ترانه آمدی؟
تو از پس کدام شب ،
کدام مه؟
تو از نهایت ستاره آمدی .
تو از کجای این ترانه آمدی؟
تو ماه بی نشان من
تو این من ، تو آن من
تو قدرت بیان من. 
تو شعر من 
کلام من
نهان من ، عیان من
سحر، سحر ، تو صبح جاودان من.
تو آب من ، تو نان من ، تو عشق جاودان من.
تو قدرت بیان من.
تو قظره های ناب اشک عاشقان،
که گریه کرده آسمان ، 
که گریه کرده آسمان.
تو از کجای این ترانه آمدی؟

 

امیر حسین مقدم" همقبیله

واپسین روزهای شهریور 1392

سلام ای ساقی مه روی مه خو( امیر حسین مقدم )

 

بداهه

سلام ای ساقی مه روی مه خو
سلام ای بهترین ای ماه بانو

سلام ای یار دیرین و قدیمی
سلام ای دلنشین یار صمیمی

سلام ای آسمان پر ستاره
سلام ای جلوه ابر بهاره

سلام ای با وقار و با متانت
پری بانو بود دنیا به کامت

سلام ای دیده‌ی پر اشک، ساقی
سلام ای تشنگان را مشک ، ساقی

اگر ساقی تویی ، من مست خواهم
نخواهم عقل، من سرمست خواهم.

 

 

 

 امیر حسین مقدم

دلم یک خانه , یک کاشانه می خواهد. ( امیر حسین مقدم )

ابیات ستاره دار این غزل را در تاریخ 7 مهر نوشته بودم
دلم یک خانه میخواهد ( بداهه )

*

دلم یک خانه , یک کاشانه می خواهد.
دلم یک همت والا , دَم مردانه می خواهد.*

دلم یک آسمان آبی و صاف و اهورایی,
دلم گاهی هوای ابری گیلانه می خواهد.*

دلم آن جمله ی « پاشو , سحرشد , آفتاب آمد»
شنیدن , هر سَحَر , با نغمه ای سِحرانه می خواهد.*

دلم یک باغچه غرق گل مریم.
شمیم عطر گل در هرکجای خانه می خواهد.

صدای شیخ شیرازی ببین هر لحظه می آید.
دلم دیدار حافظ را به هر عصرانه می خواهد.

دلم همراه ساران در هوا جستن.
دلم پرواز دل را چون دل مرغانه می خواهد.

دلم میخواهد این جان را فدای جان او سازم.
دلم قربانی جانی خوش و جانانه می خواهد.

دل از مستی گریزان شد چرا پس در کناراو،
دلم ساغر، دلم ساقی ، دلم پیمانه می خواهد.

چنین می گفت دل بامن ، که دیگر می نمی نوشم.
چو دید آن نوگل رعنا، می دُردانه می خواهد.

دلم یک خانه چون آیینه یک مآوای امن و خوب.
در آن خانه تبسم های بس، رندانه می خواهد.

نمیدانم چرا می خواهد اما باز میخواهد,
همانگونه که سِیر روی گُل , پروانه می خواهد .*

 

 

امیرحسین مقدم 
بامداد شنبه یازدهم آبان ماه 1392

 

بداهه


دلم یک خانه , یک کاشانه می خواهد.
دلم یک همت والا , دَم مردانه می خواهد.

دلم یک آسمان آبی و صاف و اهورایی,
دلم گاهی هوای ابری گیلانه می خواهد.

دلم آن جمله ی « پاشو , سحرشد , آفتاب آمد,
شنیدن , هر سَحَر , با نغمه ای سِحرانه می خواهد.

نمیدانم چرا می خواهد اما باز میخواهد,
همانگونه که سِیر روی گُل , پروانه می خواهد .

 

امیرحسین مقدم 

. 7 / 7 / 92

نگاهم، جز نگاه آشنایت، نگاهی را نخواهد تا بگیرد ( امیر حسین مقدم )

 

برکت عشق ......

نگاهم، جز نگاه آشنایت، نگاهی را نخواهد تا بگیرد
کدامین رود بی شوق رسیدن، تواند دست دریا را بگیرد

کدامین دیده آیا میتواند ، نبیند چون رسد بر کوی جانان،
کدامین چشم را یارای آن است، نظر زان روی چون رویا بگیرد

کدامین مست از خاطر میرهاند، حدیث بستن میخانه هارا،
کدامین ساقی آیا میتواند، زدست مست ، ساغر را بگیرد

کدام افسانه از آن داستان ها، که یک سو عاشق و معشوق سویی است،
بدون حُزن و عشق و عقل و اندوه، رهی بر مرکز دلها بگیرد

کدام عاشق کدامین دل سپرده، چو بسپارد دلش آرام ماند،
کدامین واله و شیدا تواند. دل از دلدار مه سیما بگیرد

کدامین شب ، سحر را تاب آرد. سحر پایان شب، آغاز صبح است
کسی کو تا ز صبح پلک دامن، تواند روشنایی را بگیرد

 

 

امیرحسین مقدم ( هم قبیله )

 

 

غزال من نهایت خیال من حقیقت محال من( امیر حسین مقدم )

غزال من
نهایت خیال من
حقیقت محال من
بیا بخوان تو فال من
خیال من
خیال آشنا کجایی؟
....
نگارمن
قرار من
قرار بی قرار من
بیا بشین کنار من
دراین خزان، بهار من
بهار گلعذار من
خیال من 
خیال آشنا کجایی؟
....
نوای من
نوای بی نوای من
صدای من
صدای ناله های من
به جز تو کس 
نباشد آشنای من
نوای من
خیال آشنا کجایی؟
چرا تو در نظر نیایی؟
.....

 

 امیر حسین مقدم 

مرا دیوانه میخواهی ( امیر حسین مقدم )

 

بداهه


مرا دیوانه میخواهی
بیا زنجیر برپازن

منم مجنون عشق تو 
دل عشقم به دریا زن.

سحر بی تو مرا شام است
بیا شب را فروزان کن

چراغی در شبم هستی
شبم را روز رخشان کن

 

 

امیر حسین مقدم
17 / 7 / 92

من سالک سلک عاشقانم درویش ( امیر حسین مقدم )

من سالک سلک عاشقانم درویش
رهرو به سر کوی مغانم درویش

تو مسلک عاشقان دل سوخته ای
من عاشق این سوختگانم درویش

امیر حسین مقدم 


نگاه پاک تو تنها نگاه بارانی ست.
رسیدن دل عاشق ز راه بارانی ست.

دوچشم سبز تو با من ترانه میخواند،
ترانه عاشق آن اشک و آه بارانی ست.

امیر حسین مقدم 

دلم تنگ و دلم تنگ و دلش سنگ.( امیر حسین مقدم )


دل و دل

دلم تنگ و دلم تنگ و دلش سنگ.
دلش صد ساله داره با دلم جنگ.

دلم آواره پس کوچه ها شد.
دلش پنهان شود, هردم به یک رنگ.

دلم چون قلب آهویی شکسته,
که طفلش را پلنگی برده از چنگ.

دلم لرزان , دلم حیران , دلم خون,
دلم از سوز عشقش گشته آونگ.

دلش سنگ و دلم تنگ و دلش سنگ,
دلم , دیوانه سویش کرده آهنگ.

دلم تنگ و دلش چاقوی خون ریز,
دلش نامهربون, ناخونده فرهنگ.

دلم با زهرخندی منتظر ماند,
دلش ابرو گره زد, چین به آژنگ.

دلم با افتخار از او کند یاد,
دلش ما را شمارد , لکه ای ننگ.

دلش زهر هلاهل, تلخ افیون.
دلم شیرینی و قطاب و بالنگ.

دلم دیوانه شد از معنی عشق,
دلش هشیار تر گشت و دلم منگ.

دلم تنگ و دلم تنگ و دلش سنگ.
دلش صد ساله داره با دلم جنگ.

 

 امیر حسین مقدم  " همقبیله 

 17 / 7 / 92 

یه روز میام با تو میشم همسفر( امیر حسین مقدم )

 

دریای چشمات ...

یه روز میام با تو میشم همسفر
تموم میشه غمای این در ب در

دوسِت دارم قد تموم دنیا
دنیای من تویی ، تویی تو دنیا

نگار من ، فصل زمستون گذشت
فصل جدایی ، غم هجرون گذشت

نگارمن، عشقو تو چشمام ببین
بیا بیا کنارم اینجا بشین

بیا که خوشبختی مارو صدا کرد
دلای مارو باهم آشنا کرد

بیا باهم یه دسته گل بچینیم
کنار هم ، بدون غم بشینیم

بیا برام قصه پرواز بخون
بسه خموشی ، بیا آواز بخون

بیا که تا زمستونم بهار شه
بیا دوباره وقت کاروبارشه

بیا بدون دوست دارم نازنین
عکس خودت رو توی چشمام ببین

دوست دارم من از یه دنیا بیشتر 
از زمینو از آسمونا بیشتر

بیا بزار بوسه زنم لباتو
سرمه کنم من همه خاک پاتو

برات بسازم گل من، آسمون 
قدر دل عاشق من رو بدون

عاشق چشمات شدم و میدونم
یا جون میدم یا کنارت میمونم

با اون چشات که رنگ دریا شده
دل شکسته‌ی منم وا شده

چشمای سبز و چمنی رنگ تو
بیخودی نیس که دارم آهنگ تو

بازم دوباره میرسه فصل ما
بعد جدایی میرسه وصل ما

بازم میام کنارتو نازنین
عکس خودت رو توی چشمام ببین

 


 امیر حسین مقدم " همقبیله 
 17 / 7 / 92 

 

من شدم در بند تو ، تو عالم آرا شاه من. ( امیر حسین مقدم )


 بداهه 

من شدم در بند تو ، تو عالم آرا شاه من.
ماه را در چهره پنهان کرده ای ، ای ماه من.

میروم هر سو مگر روی تو را بینم دگر،
هرطرف تو ، چون تویی هم راه و هم بیراه من.

تشنه ام یک جرعه از جام دوچشمت ساقیا.
در میان این کویرخشک تنها چاه من.

 

 امیرحسین  مقدم

 

نازنین دیدار تو تنها امیـــــــــــدم هست و بس
جلوه ی رخسار تو صبح سپیدم هست و بس

نازنیــــــن من عاشق چشم خمارت گشته ام ,
مژده عشقت عزیزمن نویدم هســـــت و بس


 امیرحسین  مقدم