اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

امشب دلم دارد هوای پر زدن باز ( امیر حسین مقدم )

بداهه   ...


امشب دلم دارد هوای پر زدن باز
تا کوچه های آشنای شهر شیراز

امشب دلم اندازه دنیا گرفته
اما نمیدانم چگونه میشود باز

امشب چرا شیداییم درمان ندارد
امشب تمام ماجراهایم شده راز

دارم می اندیشم به بودن در کنارت
دارم می اندیشم به آن چشمان همراز

دارم می اندیشم به عمق خاطراتم
یاد تو و یادی که رفت از خاطرت باز

امشب دلم یک ناله شد، وامانده در نی
امشب دلم یک حنجر بشکسته آواز

پس کی به پایان میرسد این شام تیره
در انتطار صبح می مانم از آغاز


امیر حسین مقدم 
13 خرداد 94

ای جان دلم ، جان و دلم در قدم توست ( امیر حسین مقدم )

ای جان دلم ، جان و دلم در قدم توست 
طومار دلم تا به ابد ، بر رقم توست

گر شاه شوم پیش تو از بندگیانم 
سرتاسر ملک دل من از خدم توست

ای ماه دلفروزمن ای ، صبح سحرگاه 
تا روشنی خانه من از کرم توست

ای کاش کمی بیشترم رخ بنمایی
روز و شب من در گرو بیش و کم توست

اینگونه که من زار و نزارم بخدا هیچ 
درمان نپذیرم که غم من ز غم توست

درمان دلم باش که بیمار تو ام من
من خشک شدم چاره فقط دست نم توست

من حاجی شیرازم و تو قبله جانی 
سرتاسر شیراز برایم حرم توست


امیر حسین مقدم
27 . 1 . 94

 

 

تو را دیدم که همرنگ بهاری ( امیر حسین مقدم )

سه دوبیتی بهاری
.
تو را دیدم که همرنگ بهاری
شبیه غنچه های بیقراری
همین بی تابیت را دوست دارم
که لب در لب ولی پا در فراری
.
برایت دسته دسته گل بکارم
گل ارکیده یا سنبل بکارم
سر راهت بچینم دسته گل
سر هر دسته یک بلبل بکارم
.
دو چشمان تو از جنس بهار است
میان چشم هایت لاله زار است
نگاهت میکنم شاید بخوانی
که چشمم در پی چشمت خمار است
.
.
امیر حسین مقدم

آنگونه که بود پیش از این، نیست دلم. ( امیر حسین مقدم )

آنگونه که بود پیش از این، نیست دلم.
دیگر به جز از خون و جنون چیست دلم.

آهسته برو ، کمی بمان راحت جان.
با بودن تو همیشه باقیست دلم.

امیر حسین مقدم

 

ای عشق بیا جان و دل ما بستان.
هر آنچه به غیر اوست ، آن را بستان.

گویند خدا گفته که عاشق نشوید.
باورنکنم ، چنین خدارا بستان.
.
امیر حسین مقدم

 

دیری است دلت ، دل مرا یاد نکرد.
یادی ز دل خسته و ناشاد نکرد.

من ماندم و خاطرات شیرینی که ،
هرگز دل دربند من آزاد نکرد.
.
امیر حسین مقدم

 

ماییم و دلی که غرق خون ، خواستنی است.
حالی که همیشه سرنگون ، خواستنی است.

با ما منشین ، اگر نشستی بسپار.
در بارگه عشق ، جنون خواستنی است.
.
امیر حسین مقدم

 

ما دل به دو چشم بی قرارش دادیم.
یک عمر ، به شوق یک بهارش دادیم.

ما مست می الست بودیم اما .
آن مست شدن ، بر این خمارش دادیم.
.
امیر حسین مقدم

 

در چشم سیاه تو گرفتار شدیم .
در گوشه ی آسمان ، پدیدار شدیم.

من مانده ام و وسعت چشمت ، هیهات !
آن پهنه ی بیکران ، خریدار شدیم.
.

امیر حسین مقدم

 

 

عاقبت حسرت دیدارمرا خواهد کشت. ( امیر حسین مقدم )

 


عاقبت حسرت دیدارمرا خواهد کشت.
دل بی تاب و گرفتار مرا خواهد کشت.

این همه کینه که در سینه ی ناحق شماست
نه که این بار ، که هر بار مرا خواهد کشت

من که صد زخم زبان خورده ام از طعن شما
جای این زخم جفاکار مرا خواهد کشت.

یا که کشتست مرا پیش از این ، ظلم شما
یا که در آخر این کار مرا خواهد کشت.

آتشی را که فتادست به دل درمان نیست
یک شبی سوزش این نار مرا خواهد کشت

یاوه گویان همه سرمست ازاین نمامی
شیوه مردم بدکار مرا خواهد کشت

اگر از دست ستم های شما جان ببرم
سیل این چشم گهربار مراخواهد کشت

 


امیر حسین مقدم

5شنبه 3 / مهر / 1393

تیمای من تیمای من تیمار کردی مرمرا. ( امیر حسین مقدم )

داهه

تیمای من تیمای من تیمار کردی مرمرا. 
در خواب خرگوشی بُدم. بیدار کردی مرمرا.

جانم تویی جانان من پوشیده و عریان من. 
برکت شدی در خان من دیدارکردی مرمرا.

مست توام دست توام پابوس و پابست توام 
من نیست در هست توام بسیارکردی مرمرا.

من در توام تو در منی من از توام تو از منی 
من گندمم تو خرمنی انبارکردی مرمرا.

تا با تو ام ، از خود پُرم . تا آسمانها می پَرم.
از تو به دنیا میرسم ، پر بار کردی مرمرا.

آتش زدی در جان من ، ای دین وای ایمان من.
آباد شد ویران من ، تب دار کردی مرمرا.

من میروم من بی پرم ، بابال تو من می پرم .
ای بال من آمال من ، پر دار کردی مرمرا.

منصورم و حقم تویی ، خطم تویی ، ربطم تویی 
با تو انالحق میزنم ، بر دار کردی مرمرا.

ای معجزه در جان من ، ای مظهر یزدان من .
هم کفر و هم ایمان من ، اقرار کردی مرمرا.

خاکم تویی گردم تویی ، درمان و هم دردم تویی . 
من عاشق بیماریم ، بیمار کردی مرمرا.

 

 امیر حسین مقدم

چهارشنبه 19 شهریور 1393


امروز کجایید؟ چرایید؟ نیایید؟( امیر حسین مقدم )


امروز کجایید؟ چرایید؟ نیایید؟
از پرده برون آمده و در نظر آیید

مجموع رفیقان همگی دل نگرانند
هنگام سحرگاه شما سوژه دعایید

یاران مجازی که حقیقت نه مجازند
در هیبت واژه به همه جلوه نمایید

یاران حقیقی که زهم دورنمانند
دوری نگزینیدو به نزدیک درایید

آنکس بُوَدَم دوست که دل در گرو اوست
آنکس که دلم را به گروبرده شمایید

در این خفقان، مهرشما گنج دل ماست
نزدیک بمانید که برجان ، چو هوایید

یک نغمه که خواندید جهانی بهم آشفت
خاموش نمانید که داوود صدایید

من عاشق آنم که درو ردِّ صفا هست
حالا چه کنم چون که شما عین صفایید


 امیر حسین مقدم
22/ مهر / 93

 

 

ببین تو چشمه ی چشمان همچو باران را،( امیر حسین مقدم )

 


خدا هم عاقبت از ته کشید دندان را ....
**

ببین تو چشمه ی چشمان همچو باران را،
که برده رونق سرعین آب افشان را.

بیا بخلوت پاک و مقدسم یک شب،
ببین تو چای رفاقت، مویز و قلیان را.

کدام چای و کدامین مویز را گویم ؟
دگر نمانده گلی هم ، از آن، گلستان را.

دگر نه چشمی از سرمن می رباید هوش،
نه زلف چون شب از این شاعر غزلخوان را.

ببین ، چگونه محبت ، کنون دگرگون شد ؟
دگر کسی نبرد دل، که داده دل جان را.

تو معنی احساس گشته ای ، اهورایی.
تویی که بوسه دهی بر مقامِ انسان را.

اگر که لقمه ی نانی میان سفره توست،
به مهر و عاطفه بخشی به گشنه ای نان را.

ولی چه فایده در این دیار پر آشوب،
گشوده هر کس و ناکس به حیله دکان را.

آهای « صوفی دجال فعل ملحد شکل،»
چگونه میمکی این قطره خون زشریان را.

چرا توقع دین داری از مسلمانی.
که فکر نان شبش، لقمه کرده ایمان را.

شب گذشته چه سرمای استخوان سوزی،
چه آمده به سر آن مانده در خیابان را.

میان این همه سرما چگونه خواهد شد،
جدال مرد و خیابان و این زمستان را.

ببین تو مادر بی طفل و طفل بی مادر،
گرفته در دهن آن خشک و خسته پستان را. 

عجب ، حکایت درداوریست ، نقل بشر،
یکی به دشنه و دندان دریده یاران را.

یکی دچار توهم شده خدا گشته،
به ادعای تملک گرفته دوران را.

شب گذشته در اخبار یک خبر آمد، 
خدا هم عاقبت از ته کشیده دندان را.

 


امیر حسین مقدم
28 / مهر / 1393


السلام و علیک یا مجنون ( امیر حسین مقدم )

بداهه
.... ؟
السلام و علیک یا مجنون 
چه خبر داری آخر از لیلی ؟

بی خبر؟ هیچ در بساطت نیست ؟
وه چه مجنون سرد و بی میلی !!!

آخر ای مرد ظاهرا عاشق ،
مثلا تو نشانه ی عشقی !

توی تاریخ گشته ای مشهور. 
سمبل جاودانه ی عشقی !

آخر ای سمبل خریت محض !!!
تو که عاشق نمیشوی ول کن !

عاشقی یک دوجین خطر دارد. 
فکر عاجل برای این دل کن.

حضرت عاشق در پیتی !!
گشنگی کم کشیده ای گویا !!؟

اینچنین لاف میزنی از عشق.
رنگ هجران ندیده ای گویا !!!؟؟

عمر من ، نازنین من ، مجنون !
جان لیلی گذشته دوره دل ،

وضع جیبت بگو چگونه شده ؟؟؟
مایه گر نیست ، بحث دل کن ول !!!

این زمان حرف عاشقی پول است .
من تو را... ، تو مرا ... ، چه بی معنی !!

مایه باشد دگر که مشکل نیست.
حرف من را گرفته ای ، یعنی ؟؟؟

نازنینم عزیز دل برخیز.
کوزه و عشق و .... آب خنک !

قیمت عشق توی این دوران ،
شده محنون ، فقط (( یه بسته پفک )) !!!!!

 

امیر حسین مقدم 
00:14 بامداد سه شنبه 21 مرداد ماه نودو سه

 

آواز خوش هــــــــــــزار ، داری انگــار ( امیر حسین مقدم )

 

آواز خوش هــــــــــــزار ، داری انگــار
شــــــــیدایی لاله زار داری انگــــــار

هر بار که بینمت ، نخستین بار است
خاصیـــــــت جــــذب یار ، داری انگار.

 

امیر حسین مقدم 

5شنبه 20 شهریور 93