اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

تو را دیدم که همرنگ بهاری ( امیر حسین مقدم )

سه دوبیتی بهاری
.
تو را دیدم که همرنگ بهاری
شبیه غنچه های بیقراری
همین بی تابیت را دوست دارم
که لب در لب ولی پا در فراری
.
برایت دسته دسته گل بکارم
گل ارکیده یا سنبل بکارم
سر راهت بچینم دسته گل
سر هر دسته یک بلبل بکارم
.
دو چشمان تو از جنس بهار است
میان چشم هایت لاله زار است
نگاهت میکنم شاید بخوانی
که چشمم در پی چشمت خمار است
.
.
امیر حسین مقدم

دیریست که دیوانه تر از دیوانیم ( امیر حسین مقدم )


دیریست که دیوانه تر از دیوانیم 
اسباب تاسف خردمندانیم 

با عقل ، سر سازشمان هیچ نبود 
در کارگه عشق هم از نسیانیم

امیر حسین مقدم 
دوم بهار نودوچهار

 

هرچند زشب دریدگانیم هنوز
با بال سپیده هم عنانیم هنوز

صد بار اگر چه راهمان را بستند
ما در پی سمت نو ، روانیم هنوز

امیرحسین مقدم 
دوم بهار 94

 

ما با تو هزار سال اگر درگیریم 
آهو بچگان یله در نخحیریم 

هرجا برویم راه آخر از توست
عمریست که پا بسته به این زنجیریم


امیرحسین مقدم 

 

 

خواب ندارم به خدا ، سال هاست( امیر حسین مقدم ) ..

بداهه 

 

خواب ندارم به خدا ، سال هاست
در گذر عقربه ها ، سال هاست

میروم از دست خودم عاقبت 
رفته ام از دست شما ، سال هاست

پیشتر اینجا دوسه تا قلب بود 
مانده فقط نقش به جا ، سال هاست

پیچ و خم راه توانم گرفت 
جمع تب و طاقت و تا ، سال هاست

بی خبر از لحظه بعدم هنوز
بی خبر از ثانیه ها ، سال هاست

حسرت آزاد شدن در دلم 
حسرت دیدار خدا ، سال هاست

یک، دو ، سه سالیست که زندانیم .
تا برسد وقت غزل خوانیم


امیرحسین مقدم . 

بداهه : در ایام نوروز 1394

 

 

شهلای چشمان تو یک میدان مین است ( امیر حسین مقدم )

شهلای چشمانت ....
1
شهلای چشمان تو یک میدان مین است
از پر خطر های اساسی ، در زمین است
هرکس که کارش با دو تا چشم تو افتاد 
جمع حسابش با کرام الکاتبین است
2
شهلای چشمان تو مین دارد گمانم 
یک فوج سرباز هم در آستین دارد گمانم
وقتی دوچشم نیمه خوابت را گشودی 
سگ نه ، که گرگی در کمین دارد گمانم
3
شهلای چشمان تو مین دارد گمانم 
شهد و شکر با انگبین دارد گمانم
بیچاره من ، چون چشم تو هر لحظه ، یک فوج
چون من گدای خوشه چین دارد گمانم
4
شهلای چشمان تو با ما ، ماجرا داشت
با معجزاتش ، من گمانم کیمیا داشت
هر بار میدیدم دوچشمان ترت را
گویا که مارا از دل سنگش جدا داشت
5
شهلای چشمانت مرا تسخیر کرده
من را چو من بر ضد من تکثیر کرده
گویا تمام حرف های ساده ام را
با جمله « با من نمان » تفسیر کرده
6
شهلای چشمان تو ، اُمُ البهترین است
از جنس دست اول بازار چین است
باید خودم را غرق گردانم بزودی
تا عاشقی هم دست آن ، یا کار این است

 

امیرحسین مقدم 
پنجم عید 94

دلتنگم و باران ، نمکی می بارد ( امیر حسین مقدم )

 

دلتنگم و باران ، نمکی می بارد 
از گوشه ی ابری ، شتکی می بارد 

از شاخ درخت سیب پاییزیمان ،
پرواز کنان شکوفکی می بارد 

 

امیرحسین مقدم 
دوم بهار نودوچهار

بیا با هم بریم به شهر شیراز ( امیر حسین مقدم )

بریم به شیراز 
بر مبنای ملودی ترانه ملاممدجان

**

بیا با هم بریم به شهر شیراز 
بیا تا من برات افشا کنم راز 

از اون رازهای ناز و نغمه پرداز
بیا تا من برات ، گویم فسانه 

افسانه های غریب و عاشقانه
یکی اون دوردورا ، چشم انتظاره 

چشم انتظار چشای مست یاره 
یاری که در دلبری همتا نداره

یکی اون دوردورا تنها نشسته 
شیشه عمرش تو تنهایی شکسته

یکی شمع و یکی پروانه توست
یکی مست و یکی دیوانه توست 

یکی جام و یکی پیمانه توست
تویی که اون بالا ، اون بالاهایی

تو که شه بانوی افسانه هایی
بیا تا من برات گویم فسانه 

افسانه های غریب و عاشقانه 
افسنه های غریب و عاشقانه .

 

امیرحسین مقدم
نوروز 94

شیراز تر از چشم تو شیرازی نیست( امیر حسین مقدم )

شیراز تر از چشم تو شیرازی نیست
جز چشم تو هیچ چشم طنازی نیست

انقدر یکی به دو نکن با این دل 
عشق است به جان هر دومان بازی نیست

امیرحسین مقدم


از ثانیه ها عقربکی بیش نماند 
از عشق ، برایم دلکی بیش نماند 

از چشمه چشمان چموشت چیزی 
جز چشم یخ عروسکی بیش نماند

 

امیرحسین مقدم 
ششم نوروز94

 

 

سهم من آسمان ابری بود( امیر حسین مقدم )


سهم من

سهم من آسمان ابری بود
سهم من بغض های بارانی

بغض هایی که در گره بودند
تحت تاثیر جهل و نادانی

بعض هایی فرو شده در دل
سهم من یک دل گل آلود است

تا گلو عرق گشته در آبم
این که من را گرفته یک رود است

سهم من استکان خالی شد
قهوه اش را به جای من خوردند

دله دزد های پست همسایه
هرچه بود و نبود را بردند

سهم من حسرت نگاهش شد
آن نگاهی که خواب او دیدم

نیمه شب خفته از گل لب هاش
دزدکی دسته بوسه ای چیدم

سهم من پس چه شد بگو آخر
قول هایی که پیش از این دادند

بیشرف ها ، درست یادم هست
که به من قول یک زمین دادند

سهم من قصه های رویاییست
واقعیت کمی زمن دور است

من نمیبینم آسمانش را
چشم او ، یا دو چشم من کور است


امیرحسین مقدم
نهم فروردین نودوچهار

 

 

. ای حضرت معشوقه طناز ( امیر حسین مقدم )

 

ای حضرت معشوقه طناز 

**
.
ای حضرت معشوقه طناز
ای شهد لبت ، شربت شیراز

ای ساقی افسونگر عاشق
ای جلوه گلگون شقایق

آشوب تر از ستاره هایی
منظور همه ترانه هایی

یک بوسه تو انار گلگون
شهد و شکر و ترشی موزون

عناب رخ و نار دورنش
سرخ از جریان سرخ خونش

گلبرگ ترو تازه لاله
جام و قدح و می و پیاله

دل ، پاک تر از قطره باران
سبز ازتو سراسر بیابان

سرریز تر از چشمه جاری
آواز دل انگیز قناری

جوی می و شیر و شهد و شکر
رعناتری از سرو و صنوبر

آواز مسجع کبوتر
مستند زتو همه ، سراسر

در چشمه جان من شناور
ای دلبر دلدار دلاور

خوشبوی تر از یاس و اقاقی
خوشروی تر از نرگسِ ساقی

از جنس غزل های عراقی
تا هست دلی ، دل تو باقی

معشوق جناب گل نراقی
آخر چه شد آن بوسه ی آخر ؟

ای دختر زیبای شکر ریز
زلفت به مثل طلای پاییز

لعل لب تو وسوسه انگیز
شب خوان شب آواز شباویز

از گوشه چشمت شده سرریز
یک دانه دُر ، کرده رخت ، تر

زیبایی تو فرا زمینی است
از جنس فرشتگان دینی است

چون دلبرکان اینچنینی است
از دوره ماقبل جنینی است

در فلسفه یک اصل یقینی است
اصلی که تویی از همه بهتر

ای دلبرک عسل فروشم
ای ساقی مست باده نوشم

جانم چو طلب کنی بگوشم
از عشق تو در جوش و خروشم

پیوسته برای تو بکوشم
بنشین تو دمی چو تاج بر سر

ابروی تو چون کمان آرش
هُرم تنت آتش سیاوش

چشمان تو چشم مست شیراز
شهلای شکوفه ریز شهناز

خون بُر زده روی گونه ات را
ریحان و پنیر و پونه ات را

یک چاله بروی چانه داری
انبوه طلا به شانه داری

گیسوی کمند و لب شکرخند
اینگونه به پای دل زدی بند


امیرحسین مقدم 
صبح دوشنبه 24 فروردین 94
.

 

 

صحبت از عشق که شد ، امنیه ها ناامنند( امیر حسین مقدم )


ناامنند ...

صحبت از عشق که شد ◄، امنیه ها ناامنند
لحظه هر لحظه همه ثانیه ها نا امنند

اگر از حال دلت با خبری عاشق شو
ورنه از دولتیش ، فرضیه ها ناامنند

هیچ کس نیست نجاتت بدهد ، از معشوق
وقت دلدادگیت ، ناجیه ها ناامنند

سیل می آید و باخود همه را خواهد برد
از سر عشق دگر ، تخلیه ها ناامنند

گرچه میبینی و چشمان تو بیناست ، ولی
در دل و دولت دل ، قرنیه ها ناامنند

این همه شور و شرر جان دلم، بابت چیست ؟
در بساط دل و دل ، نظمیه ها ناامنند

دلت از حاشیه امن زمان دور مباد
گرچه عاشق که شدی ، حاشیه ها ناامنند

یک زمانی غزل از عشق حکایت میکرد
مدتی شد که دگر ، قافیه ها ناامنند


امیرحسین مقدم 
25.1.94

◄امنیه: مامور حفظ امنیت