اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

دف بزن دف زن شوریده درویش، بزن ( امیر حسین مقدم )


دف
دف بزن دف زن شوریده درویش، بزن
ضربه بر زخم خوش آهنگ دل خویش ، بزن

دف بزن ، سینه دف منتظر و بی تاب است
انقدر فکر نکن ، بیش میندیش ، بزن

دف بزن تا که سماعت به سماوات برد
بسته ی جان و تنی تا رَهی از خویش ، بزن

دف بزن ، دایره در دایره ای پُر دَردم
دورکن دور ، تو درداز دلکی ریش ، بزن

این چه ماهی است که در دست تو جاخوش کرده
کم از آن ماه نشد ، گر نشود بیش ، بزن

رخ زیباش ببین کار به دستم داده 
شاه من مات شده ، ردشده از کیش ، بزن

بزن ای دف زن از این دایره بیرونم کن 
تا به جایی که نبودم من از این پیش ، بزن

دم به دم ، در به درم از دف و دف در تب و تاب
دف بزن دف زن شوریده درویش ، بزن


‫‏امیرحسین مقدم‬
۲۲. اسفند . ۹۴

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.