اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

بیگانه شدم دیگر ، من با همه خویشانم( امیر حسین مقدم )



پیشکش به گریه های در گلو شکسته پدرم روانش شاد

 


 

از بر پدرم رفته


بیگانه شدم دیگر ، من با همه خویشانم
دیوانه شدم زین غم ، مجنون و پریشانم

شمس و قمرم رفته ، از بر پدرم رفته
وان تاج سرم رفته ، دیگر چه کنم جانم؟

رویش چو رخ خورشید، او چشم و چراغم بود
من قدر ندانستم زان گوهر تابانم

دل زاغه‌ی غم، غم بیش زاغان پران بر بام
او غایت صبر اما در فتنه دورانم

خاموش به لب، گرچه یک سینه پر از غم داشت
آخر بشکست از غم، این کوه خموشانم

او جان جهانم بود، جانم زجهانم رفت
برگو چه کنم دیگر با دیده‌ی گریانم

 


امیر حسین مقدم.
10 / شهریور / 1388
در روز اربعین پدرم

به مهر میستایمت، امید من ترانه شو( امیر حسین مقدم )


به مهر میستایمت، امید من ترانه شو
ترانه را بهانه‌ای همیشه جاودانه شو

به قلب می‌نشانمت که قلب جاودان تویی
به چشم می نگاهمت، نگاه عارفانه شو

به عقل می پذیرمت، که عقل عاقلانه ای
به روح می‌نهانمت ، عقیل عاقلانه شو

به شعر می‌سرایمت که حدّ شاعرانه‌ای،
به شرم می‌نویست، رفیق خواهرانه شو

سبو به دوش می‌کشم، می بهشت پیش توست،
برای چون منی خمار، شراب عاشقانه شو

صدای هر پرنده را شنیده ام ز شعر تو،
سه تار و باز هم سه تار نوای ساحرانه شو

به خنده‌ات گریستم که غم، پسش‌ نهفته بود
میان طاق آسمان ، تو ماه آسمانه شو

زمان همان دقیقه بود، که ثبت شد برای تو،
تو را به جان عاشقان، حدیث آن یگانه شو

 


امیر حسین مقدم.

ساعت 6 بامداد روز پنج شنبه هفتم دی ماه یکهزار و سیصد و نود و یک