اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

خواب ندارم به خدا ، سال هاست( امیر حسین مقدم ) ..

بداهه 

 

خواب ندارم به خدا ، سال هاست
در گذر عقربه ها ، سال هاست

میروم از دست خودم عاقبت 
رفته ام از دست شما ، سال هاست

پیشتر اینجا دوسه تا قلب بود 
مانده فقط نقش به جا ، سال هاست

پیچ و خم راه توانم گرفت 
جمع تب و طاقت و تا ، سال هاست

بی خبر از لحظه بعدم هنوز
بی خبر از ثانیه ها ، سال هاست

حسرت آزاد شدن در دلم 
حسرت دیدار خدا ، سال هاست

یک، دو ، سه سالیست که زندانیم .
تا برسد وقت غزل خوانیم


امیرحسین مقدم . 

بداهه : در ایام نوروز 1394

 

 

مدتی شد که زندگی کردن ( امیر حسین مقدم )

زندگی بازی غم انگیزی است
ترکیب بند ( بداهه )

مدتی شد که زندگی کردن 
 سخت چون کشف یک اتم شده است
رشته ی کار توی این بازی 
 مدتی میشود که گـــــم شده است

سر ِ رشته ، سر ِ درازی داشت .
 سر ِ سبزی که باد با خود برد
نیش این روزگار لاکردار 
 کج تر از صد هزار ، دُم شده است

بخت ما قهرمان بیراهه ست .
 روز و شب را به تاخت می تازد
بس که دنبال زندگی رفتیم 
 پایمان هم شبیه سُم شده است

مدتی میشود که شعر هم دیگر 
 درد ما را نمیکند درمان
یا که شعرم ز سکه افتاده ،
یا که سکه زشعر ، گُم شده است

این همه رنج ماجرا دیدیم ،
 راه حل های مختلف صد بار
تازه معلوم شد که چاره ی کار،
 انحصار شراب و خُم شده است

مدتی میشود که زندگی کردن 
 مردن بی صدا و بی بو شد
دست مرگ از تن بودن 
 از تن زندگی ببین رو شد

زندگی بازی غم انگیزی است
 اگر از عشق بی خبر باشی
سخت مثل پریدن از یک کوه 
 وقتی از عشق بر حذر باشی

زندگی را نمیشود سرکرد 
 بی نشان نشانه معشوق
اثری از تو کی بجا مانَد 
 تا براین کار ، بی اثر باشی

عشق تنها دلیل بودن شد 
 هدف خلقت تمام حیات
زندگی ، زندگی ، چه شیرین است 
 چون که با عشق همسفر باشی

مدتی میشود که خوشحالم 
 زندکی را ببین چه شیرین است
عاشقی را رها نکن هرگز
 علت زندگی فقط این است.

 

 

امیرحسین مقدم . 
یکشنبه 10 اسفند 93

چند روزی می شود گویا که من حالم بد است ( امیر حسین مقدم )

 

چند روزی می شود گویا که من حالم بد است 
بی جهت انگار ، هم حالم ، هم احوالم بد است

من گمان میکردم از این سال ، یعنی سال اسب
خوش بتازانم ولی امسال هم ، سالم بد است

اتفاقاتی که افتاده ، همه باعث شده
بنده رسما معترف شم وضع اموالم بد است

یک زمانی مثل بلبل نطق میکردم ولی
مدتی حس میکنم ، کورم ، کرم ، لالم ، بد است

درهم و برهم شده وضعیت طبع و مزاج 
گیجم اندر قصه احساس و امیالم ، بد است

گرچه من خیر سرم ، هم شاعرم ، هم خوشنویس
مانده ام حیران میان فعل و افعالم ، بد است.

وضع امواج خیالم خط به خط است و خراب
یا ندارم آنتن و یا خط اشغالم ، بد است.

هرچه از اوراق رسمی داشتم باطل شده
آرزو دارم شود باطل سجل حالم ، بد است

معذرت میخواهم از این بیت آخر واقعا ....
یا یبوست دارم و یا گیر اسهالم !.... بد است.


امیرحسین مقدم .
24 / دی / 93


نیمی ازاو فرشته و نیم دگر پری( امیر حسین مقدم )

مهر مادری.

نیمی ازاو فرشته و نیم دگر پری
کارش همیشه غمخوری و نازپروری

هم سایه سار درختان سبز صدر
هم جلوه ی رخ خورشید خاوری

دل ناگران لقمه غذای نخورده مان
دلواپس شب تست سراسری

شب تا سحر نخفته به روزان اولم
صدغم به سینه به ایام آخری

هم حافظ همه اهل قبیله مان
هم ضامن سنوات برادری

یادش به خیر و دعایش به خیرمان
مهرش ضمانت آن روز داوری

نامش به حرمت ملکوت الهی است
یادش روایت جان، مهر مادری

 

امیرحسین مقدم .
۴. دی . ۱۳۹۳

 

 

روزگاری ما در اینجا ، روزگاری داشتیم. ( امیر حسین مقدم )


کوچــــــــــــــه


روزگاری ما در اینجا ، روزگاری داشتیم.
بین این مردم ، زمانی ، کار و باری داشتیم.

کوچه ای و خانه ای در انتهای کوچه بود.
جای جای خانه مان ، نقش و نگاری داشتیم.

زیر سقفش گوشه ی دنجی برای زندگی،
در حیاطش ، عصر تابستان ، بهاری داشتیم.

کوچه بود و لحظه های ناب سرشاری ما.
بی نشان از غصه ها ، قول و قراری داشتیم.

روز گاری ، روزگار ما در اینجا میگذشت.
روز گاری ما در این پس کوچه ، یاری داشتیم.
....
کوچه ی بن بست ما ، حالا چرا بن بست نیست ؟
ظاهرش بستست اما ، باطنش ، این هست ، نیست.
....
« من » زمانی روی خاک کوچه کم کم پا گرفت.
مِـهـر خاک کوچه در خاک تن ما جا گرفت.

نوجوانیمان در این پس کوچه شد مانند ما.
کم کمک این « من » میان کوچه ها ، معنا گرفت.

با رفاقت آشنا گشتیم و مفهوم رفیق .
عاقبت هم این رفاقت ، فرصت ما را گرفت.

تا من دلداده در فکر رفیقانم شدم .
هر رفیقی هر چه شد سهم خود از دنیا گرفت.

سرنوشت کوچه و خاکش چرا اینگونه شد ؟
ما به او دل داده و او دل ز جان ما گرفت .
.....
کوچه بن بست ما ، حالا چرا بن بست نیست ؟
ظاهرش بستست اما ، باطنش ، این هست ، نیست.

 

امیرحسین مقدم .
11 / ابان / 93 

 

عشق ، سلامم به تو و نام عشق. ( امیر حسین مقدم )


عزل مثنوی عشق .

عشق ، سلامم به تو و نام عشق. 
عشق ، چه کردی که شدم رام عشق.

من که نمیخواستم عاشق شوم .
با چه گناهی شدم اعدام عشق.

مدعی پخته ترین بوده ام ،
وای که امروز شدم خام عشق.

بود زمانی دل من مال من ،
دل شده امروز ، از اندام عشق.

وا قعیت داشت زمانی دلم ،
واقعیت گشت از اوهام عشق.

عشق سلامم به تو و نام تو ،
مست شدم ، مست می و جام تو .

عشق ببین خسته تر از خسته ام .
بال و پرم باش ، که پر بسته ام .

گاه شوی چهره ای از مادرم ،
غایت دلدادگی ام ، باورم.

کهنه صدای تو مرا آشناست.
عشق چو لالایی شب های ماست.

میشنوم شب همه لالای تو ، 
کودکیم می شود آوای تو .

گاه تو از چشم پدر میرسی.
با بقلی پُر ، تو ز در میرسی.

عشق ، شوی جَذبه بابای من 
آنکه نماند آن مه ناپای من.

عشق عجب معجزه کردی مرا ، 
هم تو دوایی و تو دردی مرا .

کودک نوپای تو بودم ، تو عشق.
باز بیا تازه کن این سرنوشت.

گاه شدی دختری از جنس نور،
گاه مرا سایه شدی ، گاه دور.

بانگ و صدای تو چه طناز شد.
دوره دلدادگی آغاز شد.

عشق چه کردی تو که من این شدم.
مومن تو ، کافر هر دین شدم.

دین من از مذهب تو آمده. 
درس من از مکتب تو آمده.

مکتب من مکتب مجنون توست .
خون تن من بخدا خون توست.

تیشه فرهاد عصای کلیم. 
عشق کلامی زکتاب کریم.

زنده کند عشق ، مسیحا دم است.
علت گندم خوری آدم است.

عشق منم مومن درگاه تو. 
زنده شدم من به دم و آه تو.

عشق منم گم شده در زندکی. 
راه ندارم مگر این راه تو.

تشنه منم تشنه ترم کاشکی.
تا برسم تشنه سر چاه تو.

نیست در این طاق و رواق سپهر. 
هیچ مگر جلوه ای از ماه تو.

جان و روانم ز تو شد ساخته .
خشت من از خاک تو و کاه تو.

عشق تویی صاحب من شاه من .
بنده منم بنده ی درگاه تو.

رحم کن و دور مکن از خودت. 
عشق منم یکسره همراه تو.


امیرحسین مقدم .
اول شهریور 93

 

تن تب دار تو امشب به من آتش افروخت. ( امیر حسین مقدم )


بداهه

.
◄تن تب دار تو امشب به من آتش افروخت. 
آتشی داغ تراز آنچه سیاوش را سوخت.

من از آن آتش جانسوز ٬ اگر سوخته ام.
بخدا داغ ترش را به دل افروخته ام.

دلم از هرم دلت در تب و تاب است هنوز.
آتش عشق چه زیباست سراپای بسوز.

دلم امشب هوس بوسه نابت کردست .
میل بوسیدن چشمان خرابت کردست.

لب خندان تو چون پسته خندان شده باز.
پر زشیرینی و آکنده شد از عشوه و ناز.

تو اگر اخم کنی باز برایم زیباست .
اخمت ای بانوی زیبارخ من ٬ عین صفاست.

از کجا آمده ای در وسط زندگیم .
من کرا شکر کنم بابت این بندگیم.

تو بگو این همه مهر از که فرا بگرفتی .
این همه لطف و صفا را ز کجا بگرفتی.

بخدا عاشق هر تار ز موی تو شدم .
در امیری چو گدای سر کوی تو شدم.


امیرحسین مقدم .
13 شهریور

◄تن تب دار من امشب ز نگاهت رام است .... 

فاطیما خاتمی

خوب ترین شعر جهان مال تو.( امیر حسین مقدم )

خوب ترین ...
بداهه 

خوب ترین شعر جهان مال تو.
سرخوش وسر مست تر احوال تو.

آمدی و با تو من عاشق شدم.
بخت خوشم باش که لایق شدم.

باتو دل مرده ی من زنده شد.
خوب ترین ٬ دل زتو شرمنده شد.

مهرتو خون شد به رگم شد روان .
با تو شدم پادشه عاشقان.

معنی عشق از تو به جانم رسید.
بی تو به فردام ٬ نخواهم رسید.

خوب ترین قصه شب های من.
عشق تو روشنگر فردای من.

شب به چه کارم ؟ چو شبم موی توست .
آرزویم بافت گیسوی توست.

ماه ترین ماه شب من تویی.
سوخته ام علت این تب تویی.

عشق زچشمان تو آ مد برون.
گشت روان در رگ من همچو خون.

بوسه به لب های تو ٬آ یا شود ؟
بوسه بده تا من و تو ٬ ما شود.

بوسه بده بوسه به معنای عشق.
باتو کویرم شده دریای عشق.

در نفست هست دم زندگی
باتو بخندم به غم زندکی

وای که ساز تو بسازد دلم
نغمه جانبخش تو آب و گلم

دلبرکم ، دلبر محجوب من
خوب ترین خوب ترین خوب من


امیرحسین مقدم .
ساعت 1 بامداد 1 شنبه 16 شهریور 93

 

 

 

دلم میل پریدن دارد اما( امیر حسین مقدم )

 

باید بروم ....

دلم میل پریدن دارد اما
به غیر بام تو جایی بلد نیست.
قبولم کن مرا در امتحانت
شبی گفتی تو با این دل ، که رد نیست.
.
نمیخواهم بمانم دیگر اینحا
صدایم میکند دریا گمانم.
نشانم میدهد عکس شبی را ،
که تو مهتاب و من رنگین کمانم.
.
پس از هرموج روی ماسه هایش
خطوطی میکشد چون ابروی تو.
شبیه خنده هایت گرم و شیرین
همین ها میکشد من را سوی تو ...


امیرحسین مقدم . 
صبح امروز سوم اردی بهشت.