اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

آمدی آرام جانم پس چرا دیر آمدی؟ ( امیر حسین مقدم )

 

آمدی آرام جانم پس چرا دیر آمدی؟
صبح روشن رفتی و در شام دلگیر آمدی

جای حیرت نیست گر نشناسیم قدم خمید،
بی خبر چون رفتی و بی عذر و تقصیر آمدی

رفتنت را نیک میدانم که تدبیر که بود،
گرچه در باز آمدن ، بی رای و تدبیر آمدی

اولین باری که دیدم روی زیبای تورا،
نرم و رقصان همچو آهویی به نخجیر آمدی

من نفهمیدم که صیادم و یا صید توام؟
با جمالی چون غزال و نعره شیر آمدی

تا ابد درخاطرم پیراهن زردت نشست،
مثل آواز قناری روی تصویر آمدی

پاک و خالص آمدی مانند باران بهار
چون کف دستی بدون رنگ و تزویر آمدی
....
آمدی ، اما دگر موعد گذشت ،
آمدی ، وقتی شدم از زندگی سیر آمدی 

 

امیر حسین مقدم
20 / 9 / 92

گل من عشق تو را دیدن و چیدن هنر است.( امیر حسین مقدم )

 

گل من عشق تو را دیدن و چیدن هنر است.
باهمه عشوه گری ، بر تو رسیدن هنر است.

هرچه هم ناز کنی ، ناز کشت باز منم.
نازنین ناز تو طناز کشیدن، هنر است.

دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد.
روی تو دیدن و آن را نگزیدن ، هنر است.

من غرور تو ام ای کبک خرامان ، بخــرام،
سخن عشق ز حرف تو شنیدن، هنر است.

نوگل تازه این باغی و من می دانم،
زان همه غنچه یکی، زان همه چیدن هنر است.

کام من کی بشود از لب تو کامروا ؟.
بوسه ای از لب لعل تو چشیدن، هنر است.

گل مریم ، زِ شمیمت شده ام مست و خراب.
بی می و باده اگر مست شد این تن، هنر است.

 

امیر حسین مقدم
 / 12 . 8 . 1392

دلت سرچشمه سیحون و جیجون( امیر حسین مقدم )

دلت سرچشمه سیحون و جیجون
دو چشمونت خروش مست کارون

دو ابرویت کمان عشق آرش
سرشکت جلوه خون سیاوش


امیر حسین مقدم

 


زگریه چشمه ی چشم همیشه منتظرم.
ببرده رونق سرعین آب افشان را ،

بیا بخلوت پاک و مقدسم بانو ،
ببین بساط چای رفاقت، مویز و قلیان را.

 

امیر حسین مقدم

 

 

ز پروین خوشه اش چیدند، ز شیری ( امیر حسین مقدم )

 در پی، 4 بیت نویافته. غزل "کُلاه

کلاه


سرم سامان نمی گیرد، عجب رسمی دراُفتاده
کَلامم جان نمی گیرد، تو گویی جان وراُفتاده

به سختی روز، شب گشت و به تلخی ماه رو پوشید،
طلوع آفتاب انگار، دگر از مَنْظَر اُفتاده

به چشمانمْ نَمِ اشکی نمانده، جمله افشاندم
تمام فِعل های شاد، زِ بُنْ، از مصدر افتاده

دراین بازار مَکّاره، سرِ هم شیره می مالیم،
کُلاهم را نمی یابم، کُلاهم از سر افتاده

زساقی جام دزدیدند، زمطرب زخمه‌ی سازش،
زبابا آب و نانش را، زلوطی عنترافتاده

خطابه لال میگوید، فتاوی مفتی مفسد
اگر هم مرد راهی بود، دگر از استر افتاده

گَلِ آن میخ زَنگاری، لباسم روزیِ بید است
تمام سنگ ها خاراست. زُلال از مرمرافتاده

سراسر پند و حکمت بود تمام شعرها روزی،
مخوان، آن واژه های ناب، دگر از دفتر افتاده

نمانده اصلی از چیزی، دروغین گشته حتّی عشق
نَفیر از ناله هایِ نِی، شَمیم از عنبر افتاده

زِراه شیریِ شیرین، که زادن گاهِ انسان است،
دوصد خورشید شد خاموش، هزاران اختر افتاده

چه میدانیم از سیمرغ؟ زِ راز آتش و قُقْنُوس؟
چه میگویم زمانیکه، کبوتر از پر افتاده

چگونه من غزل سازم که کورند و کرند این قوم،
کلامم قطره اشکی راست که از چشمِ تر افتاده

ابیات نویافته :

ز پروین خوشه اش چیدند، ز شیری خون سرخش را،
ز دب اکبر و اصغر، هزاران اختر افتاده

کجا شد شوکت کوروش؟ مگو، شاید گنه باشد
گنه ؟ آری سخن گفتن، از آزادی ور افتاده

گل و گلدسته هم بشکست، سیاست حرمت دین برد
از آن روزی که واعظ را تمنای زر افتاده

سرای عشق خونین شد، زخون مردم آزاد،
یکی کفتار خون آشام ، به خون کفتر افتاده. ....

 

 

 امیر حسین مقدم 

پاییز 1389. 

 

ستاره قصه گوی هر شبم باش( امیر حسین مقدم )

ستاره قصه گوی هر شبم باش
تو آتیشم بزن ، تاب و تبم باش

سحر شد، شب تمومه، آی ستاره،
طلوع بوسه ای روی لبم باش

امیر حسین مقدم 
سحرگاه دوشنبه شانزدهم 
/ 10 / 92

 

ستاره ، تا سحر تو آسمونم
بمون ، درد دو چشمونت به جونم

الهی هرشبم یلداصفت شه،
که یک دم بیشتر، پیشت بمونم

امیرحسین مقدم 
سحرگاه دوشنبه شانزدهم
/ 10 / 92

 

تو اون روز دیدار دوس داشتنی !( امیر حسین مقدم )


یه حرفی زدم محض رد گم کنی .*
تو اون روز دیدار دوس داشتنی !

یه حرفی زدم تا دلت وا بشه.
واسه دلبری , جا مهیا بشه.

ولی تو نخواستی من و حرفمو.
منو آروزی دوسم داشتنو .

یه حرفی زدم تا بمونی پیشم. 
تو با اون نگاهت زدی آتیشم.

عجب اشتباهی تو این قصه بود.
دلت مث بادوم سر بسه بود .

نمیدیدم اون تو چیا میگذشت.
شبات با کیا و کجا میگذشت.

یه حرفی زدم محض رد گم کنی .
تو اون روز تب دار دوس داشتنی !

یه حرفی زدم تا دلت وا بشه .
واسه دلبری جا مهیا بشه .

مهیا شد اما واسه دلبرت .
واسه اونی که بود ، هم بسترت .

زدی مهر رفتن به پیشونی ام .
ندیدی شبای پریشونی ام .

بریدم من از تو دل و دیدمو .
یقین کردی اون شک و تردیدمو .

ببند لعنتی، اون چشاتو ببند .
ببند و تو دل هی به ریشم نخند.

یه حرفی زدم محض رد گم کنی .
تو اون روز دلگیر و دوس داشتنی !

یه حرفی زدم تا دلت وابشه .
واسه دلبری جا مهیا بشه .


 امیر حسین مقدم 
 ساعت 5 /30 بامداد 5شنبه نوزدهم دی 

بخواب ای شاخه سبز بهاری( امیر حسین مقدم )


لالایی بداهه . « 1 »

بخواب ای شاخه سبز بهاری
بخواب ای عشق، ای تنها یادگاری

بخواب آروم کنارم تا سحرگاه
ندارم بی تو آروم و قراری


 امیر حسین مقدم


بخواب آوای آوازم ، گل ناز
بخواب ای نغمه سازم گل ناز

بخواب ای همنفس با باد، ای عشق،
بخواب ای محرم رازم ، گل ناز

 

 امیر حسین مقدم

26 - 10 -92

مات آن چشمان مست و آبیم( امیر حسین مقدم )

بداهه

 

◄« در بلا هم میچشم لذات او »
« مات اویم ، مات اویم ، مات او »*►

مات آن چشمان مست و آبیم
مات آن لب، آن لب عنابیم

در پی زلف طلایی رنگ او ،
میکنم هرلحظه من آهنگ او

ساغری از جام چشمش پر شده
چون صدف از هیچ، پر از دُر شده

میزنم جام می چشمان او
می شوم مست از شراب جان او

مست گشتم باز هشیارم کنید
مفتخر بر وصل و دیدارم کنید

در بلا دیدار او عین صفاست
هر بلایی در کنار او شفاست

در بلا چون یاد او همراه ماست
تشنگانیم و بلایش چاه ماست

من نمیخواهم خوشی بی روی او
من گدایم . من گدای کوی او

 

 


 امیر حسین مقدم
27 / 10 / 92

◄* بیت اول از حضرت مولاناست.

◄« در بلا هم میچشم لذات او »
« مات اویم ، مات اویم ، مات او »►

بداهه ای پس از خواندن کلام مولانا.

سحرم مژده ای از جانب شیراز رسید ( امیر حسین مقدم )

بداهه


سحرم مژده ای از جانب شیراز رسید 
دل شوریده به اندیشه پرواز رسید.

بال پرواز گشود و ره آغاز گرفت,
سیر آن, سیر و سلوکی که به آغاز رسید

توسن بخت به چنگ دل درویش فتاد
مژده فتح , از این قصه پر راز رسید

تکنوا بود, نوازنده این کهنه نوا,
خبرش کن, که دلا, یک دل همساز رسید 

 

 

امیر حسین مقدم 

صبح است بیا، ترانه ام باش. ( امیر حسین مقدم )


صبح است ....

صبح است بیا، ترانه ام باش. 
پایان غم شبانه ام باش.

صبح است ، فلک گشوده بازو. 
خورشید، به روی شانه ام باش.

محبوب تر از تو کس، ندارم. 
محبوب ترین به خانه ام باش.

با باد بیا غزل بخوانیم. 
موجی به برِ کرانه ام باش.

ای دایره خط شو تا نهایت. 
تاریخ شو، هم فسانه ام باش.

گنجی تو، که قدر خود ندانی. 
پیش آی و سرِ خزانه ام باش.

پیش آی و به هر غزل، غزا لم ،
آوازه عاشقانه ام باش.

 

 

امیر حسین مقدم . 
شنبه چهاردهم بهمن ماه 1391