اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

سخن وحشی از این لحظه فراموش کنید( امیر حسین مقدم )


در استقبال ترکیب بند وحشی بافقی
**
سخن وحشی از این لحظه فراموش کنید
جای آن غصه حیرانی من گوش کنید
آتش عشق به دل یکسره خاموش کنید
جامه ی جامع عشاق, سیه پوش کنید
خسته ام بس که کشیدم به کمر , بار گران
کمرم خم شد ازین عشق, ز آزار گران
روزگاری بخدا عاشق زاری بودم
عاشق روی خوش و مهر نگاری بودم
از خزان دور و همه سال, بهاری بودم
بخدا مست می ناب نگاری بودم
زاتش عشق, دلم هیچ خبر, هیچ , نداشت
این همه فنته مرا, هیچ اثر , هیچ , نداشت

من همه بی خبر از فتنه چشمش بودم
مست از غمزه او, باده پرستش بودم
هدف تیر بلا، زخمی زخمــــــــــــــش بودم
من که دیوانه او، باده پرســـتـــــش بودم 
باده عشــــــــــق برایــــش قـدح آبی بود 
مرگ عشاق به چشمش شب خوش خوابی بود
شب خوش خوابی او شام غریبانم بود
او همه سرخوش و اندوه نصیبانم بود

یار من بنده او گرچه حبیـــــــبانم بود
زهر در چنته آن جمله طبیــــبانم بود
پس چرا دل ندهــــــــــــم من به دل یار دگر
نازنـــــــــــین بس کن و کم کن به من آزار دگر

 

 امیر حسین مقدم

شرح پریشانی

**

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

 

وحشی بافقی

ادامه شعر در ادامه مطلب...............................▼
 
ادامه مطلب ...

غمی اندازه فضای دلم. ( امیر حسین مقدم )


◄«غصه دارم ، ولی برای دلم.»►
غمی اندازه فضای دلم.

غصه هایم شبیه یک قصه ست،
قصه های من و هوای دلم.

قصه هایی همیشه ناگفته،
متبلور شده ز نای دلم.

قصه های غم غریبی خویش،
غم ، همان یار آشنای دلم.

◄« تا کجا میرسم به آرامش ؟ »
« میروم گاه، پا به پای دلم.»►

میروم با دلم به دلداری
پی دلدار بی وفای دلم.

می سرایم برایش افسانه،
از جفای دلش، صفای دلم.

می نویسم به روی هر گلبرگ،
هر سحر گاه، ماجرای دلم.

میزنم من گره به سبزه‌ی دل،
تا گشایم گره ز پای دلم.

من و دل از قبیله‌ی عشقیم.
میروم در پی رضای دلم. ....

 

 امیر حسین مقدم

 شامگاه 14 امرداد 92
◄ مصراع های داخل « » عینا از فرهین رام است. 

 

 

من و مرغ سحری نغمه زنانیم هنوز، ( امیر حسین مقدم )


صابر عشق در این ، جهل جهانیم هنوز.

**

من و مرغ سحری نغمه زنانیم هنوز،
پی هر دانه به هر دام روانیم هنوز.

رخ هر گل که بدیدیم، رخ از ما بگرفت.
صابر عشق در این جهل جهانیم هنوز.

نغمه های دل ما دل ز حریفان بربود، 
پس چرا داد دل خود نستانیم هنوز. ؟ 1►

شور شیرین دهنان، شیوه شیدایی ماست. 2►
ضربه تیشه فرهاد زمانیم هنوز.

سخنی غیر محبت به رفیقان نزنیم،
گرچه در تیر رس دل شکنانیم هنوز.

سببش بندگی حضرت عشق است ، همین.
آنچه سلطان ازل گفت، برانیم هنوز.

ماخود از جنس می عشق پدیدار شدیم.
من و او مست الستیم و بمانیم هنوز.

رندی از خواجه شیراز به ما ارث رسید.
ما زیارتــگه رندان جهانیم هنوز.

گرچه بشکست کمر ، زیر فشار زرو زور.
زور اگــر، زار شود، دل نگرانیم هنوز.

ما نگوییم سلامی ، مگر از وادی مهر،
ساده گوییم سخن، ساده دلانیم هنوز.

آنکه ورزید به ما کینه و ناحق فرمود،
گو همانی که تو گویی و همانیم هنوز.

هرکه باید بشــناسد، دل شوریده‌ی ما، 
می‌ شناسد دل و ، ما هم بشناسیم هنوز.

حاکم دولت فقریم و بران میبالیم،
آسمان طاق و زمین ، تخت روانیم هنوز.

 

امیر حسین مقدم 
اردبیل . بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی 5شنبه سوم امرداد 1392

◄1- پس چرا داد خود از دل نـستـا نــیم هنوز,

◄2, شور شیرین دهنان ترشی هر بوسه ماست, پیش از بازنویسی

.................


من و مرغ سحری نغمه زنانیم هنوز،
پی هر دانه به هر دام روانیم هنوز.

رخ هر گل که بدیدیم، رخ از ما بگرفت.
صابر عشق در این جهل جهانیم هنوز.

نغمه های دل ما دل ز حریفان بربود، 
پس چرا داد دل خود نستانیم هنوز. ؟

شور شیرین دهنان، شیوه شیدایی ماست. 
ضربه تیشه فرهاد زمانیم هنوز.

سخنی غیر محبت به رفیقان نزنیم،
گرچه در تیر رس دل شکنانیم هنوز.

سببش بندگی حضرت عشق است ، همین.
آنچه سلطان ازل گفت، برانیم هنوز.

ماخود از جنس می عشق پدیدار شدیم.
من و او مست الستیم و بمانیم هنوز.

رندی از خواجه شیراز به ما ارث رسید.
ما زیارتــگه رندان جهانیم هنوز.

گرچه بشکست کمر ، زیر فشار زرو زور.
زور اگــر، زار شود، دل نگرانیم هنوز.

ما نگوییم سلامی ، مگر از وادی مهر،
ساده گوییم سخن، ساده دلانیم هنوز.

آنکه ورزید به ما کینه و ناحق فرمود،
گو همانی که تو گویی و همانیم هنوز.

هرکه باید بشــناسد، دل شوریده‌ی ما، 
می‌ شناسد دل و ، ما هم بشناسیم هنوز.

حاکم دولت فقریم و بران میبالیم،
آسمان طاق و زمین ، تخت روانیم هنوز

برکش ای مرغ سحر نغمه داودی باز،
گرچه کس قدر ندانست و ندانیم هنوز.

ناز کن هدهد خوش نغمه‌ی بو اسحاقی،
آصف عهد و سلیما ن زمانیم هنوز


 امیر حسین مقدم 
اردبیل . بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی . 5شنبه سوم امرداد 1390

 

 

 

چون ماه پشت ابر برویم نظر نکرد ( امیر حسین مقدم )

 

تضمینی بر غزل

خواجه شیراز در قالب مسمط مربع

**

چون ماه پشت ابر برویم نظر نکرد
دریا گریستم به دل او اثر نکرد

ِ«دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد»
«یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد.»

گفتم چرا طریقه رحمت فرو گذاشت
باما نساخت یارو شفقت فرو گذاشت

«یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت»
«یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد.»

تا آمدم نظری سوی جان کنم
سویم نگه نکرد، من چه سان کنم؟

«گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم.»
«چون سخت بود دز دل تنگش اثر نکرد.»

گفتی برو تو چه دانی زکار من؟
گفتی نمیرسی به دل زرنگار من

«شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من»
«سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد.»

 

امیر حسین مقدم

11 / 2 / 92
پی نوشت : این سروده، یادگاری است از روز 11 اردیبهشت 92.همراه با دوست بزرگواری که چند روزی است از احوالش بی خبرم. تفالی زدیم به دیوان خواجه شیراز و این غزل آمد. قرار شد هرکدام بر چندبیتی از این غزل، تضمینی بنویسیم. من به عهد وفاکردم. اما ازنتیجه کار دوست بیخبرم امیدوارم هرکجاهست در کمال صحت و سلامت باشد.

....................


دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

 

حضرت حافظ

http://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh140/

 

در سینه دلی بود, چنین بود و چنان کرد. اندوه ( امیر حسین مقدم )


باور نتوان کرد 
مستزاد


در سینه دلی بود, چنین بود و چنان کرد. اندوه به جان کرد
خون گشت و مرا با غم عالم نگران کرد. افسوس که آن کرد

روزی سخن از عقل همیراند که هشدار, پرهیز ز دلدار
روزی دگر افسون شد و مر عقل خزان کرد. وان فتنه چنان کرد

چون با من دیوانه نبودش سر رحمت, آن خسته ز ظلمت
پس گو که چرا با من دلبسته چنان کرد. نیرنگ زمان کرد

دل برد زمن از من دیوانه به یغما، آن مست تمنا،
آخر به من سوخته دل ظلم گران کرد، آن قاتل جان کرد

ما را همه شب تا به سحر وعده همی داد، ای داد ز بیداد،
چون صبح برامد همه ترفند عیان کرد، صد حیله بیان کرد

دیگر بخدا طاقت دوری به سرامد، آن رفته برامد،
باور مکن این قصه که این پیر، جوان کرد، باور نتوان کرد

 

 

 امیر حسین مقدم

23 . 2 . 92

بارانی از جنس صفا باریده امشب( امیر حسین مقدم )

بارانی از جنس صفا باریده امشب
بر باوفا و بی وفا باریده امشب

بر آن دلی کو مانده در سودای یاری،
یا این شکسته قلب ما ، باریده امشب

بارانی از اشک به خون آغشته لبریز،
از دیده های آشنا ، باریده امشب

بارانی از طعم خوش عشق و محبت،
یا تلخی نیرنگ و افسون و جفا باریده امشب

 

 

امیر حسین مقدم

 

 

غــزل بانو ، کـمان ابرو ، پری روی ( امیر حسین مقدم )

عسل چشم.

 ترجیع بند.

 

غــزل بانو ، کـمان ابرو ، پری روی 
 سهـی قامت ، ســیه گـیسو، پری روی

رُخَـت چون گُـل ، تنت سنبل ، قدت سـرو،  
لـبـت بوسم شــــوم جادو ، پری روی

دلـت دریا قـدت رعــنــا ، سـرت سـبـز ،  
بیـــا با مــن سخـن ها گو، پری روی

نــگاهـــت عـمــق ا قــیــا نـوس آرام ، 
 شــکــســته بی توام ‍پارو، پری روی

نــدا نــی تو، چـــه باشــد حـال شــیــری  
که صیـدش کـرده یـک آهو، پری روی

عجـــــب شورآفریــنی ماه بانو
به دنیا بهــــــــترینـــی ماه بانو

همه صورتگران، مـــستِ نگاهت، 
 عجب صورتـــگری جانم فــــدایت

تورا دست طبیعت، از چه گِل ساخت؟ 
 که جان جمــــــ-له جانانم فـــــــدایت

نوای بلــــــــ-بلان را از تو بگرفت 
 تمام بلبلان مســــــــــت صدایت

لبانت غــنچه ای مست و عزلخوان،  
گل شــــــــــهزاده‌ی دیرآشـــــنایت

به سیــــنه نو گل نارنج آویخت،  
چه نیکو منـــــظری ، جانم فدایت

عجـــــب شورآفریــنی ماه بانو
به دنیا بهــــــــترینـــی ماه بانو

عجب شور و شری داری، عــسل چَشم،  
چه شور محشری داری ، عســـل چَشم

زلال رود، در چَـــــشم تو جاریـست، 
 روان، چشــمِ تَری داری، عسل چَشم

نگاهت در دل آئـــــیـنــه بنــشست، 
 به چَــشمت، گوهری داری، عسل چَشم

از آن گوهر، یکی هم سهم من شد، 
 که در انگشتری داری ، عسل چشم

به قلــــبم تــیر مُژگانت نشســـته،  
به مُژگان، لشگری داری، عسل چشم

عجـــــب شورآفریــنی ماه بانو
به دنیا بهــــــــترینـــی ماه بانو

 

 

امیر حسین مقدم 
31 / اردیبهشت 1391

 

 

لالالالا گل نرگس. ( امیر حسین مقدم )

 

1
لالالالا گل نرگس. 
به داد قلب خستم رس.
تویی پشت و پناه من،
کس و کار من بیکس.
2
لالالالایی جون دل،
عزیزم، مهربون دل،
بخواب ای نوگل زیبا،
زمین و آسمون دل.
3
لالالالا وفا دارم،
تورو دارم ، صفا دارم،
برای عشق پاک تو،
گل اسمت رو میکارم.
4
لالالالا کنارم باش.
زمستون شد، بهارم باش،
دیگه تنها شدن بسّه،
همیشه یکّه، یارم باش.
5
لالالالا گل گلدون،
بمونی تا نیاد هجرون،
الهی زندگی باشه،
به کامت ، قند تو قندون.
6
لالالالا گل نازم،
صدای سازو آوازم.
برای عشق پاک تو،
سرو جونم رو میبازم.
7
لالالالا گل بیدار،
چه خوبه لحظه دیدار،
الهی من بمیرم تا،
نشی خسته، نشی بیمار.
8
لالالالا گل کمیاب،
صدای قلبمو دریاب،
به روزم تو گل خورشید،
به شبهایم تویی مهتاب.
9
لالالالا گل تازه.
صدات هم نغمه سازه.
درون سینه‌ی پاکت،
پراز مهره ، پر از رازه.
10
لالالالا گلم، جونم،
چشات بی تاب چشمونم،
تو این دنیا، تو اون دنیا،
گلم، قدرت رو میدونم.
11
لالالالا گل بی تا،
گل عاشق، گل زیبا،
بزار سر روی شونم تا،
دیگه هرگز، نشیم تنها.
12
لالالالا گل شیرین،
الهی تا نشی غمگین.
الهی غصه هات چون پر،
الهی شادیات، سنگین.

 


امیر حسین مقدم
مهر 1391

 

 

دو ،دو بیتی( امیر حسین مقدم )

در دایره ســپـهــر ناپـیـدا راه,
تشخیص نمیدهیم, ما راه از چاه

افسوس که از راه به چاه افتادیم,
اندوه که از چاه نگشـــتیم آگاه

 امیر حسین مقدم 

 

اگر میدید مجنون لیلی خویش،
به او میگفت از آیین و از کیش

زکیش عشق و از کفر ریاکار،
زمکری که نهفته در خم ریش

 امیر حسین مقدم 

دوش رفتم من بدیدار شراب،( امیر حسین مقدم )

دوش رفتم من بدیدار شراب،
رفتم و بسیار خوردم پیچ و تاب.

هرچه گشتم از می آثاری نبود،
ای رفیقانم، ندیدم جُز سراب

راه کج کردم به سوی دیگری،
یک چمن پروانه دیدم، مست خواب

یک طرف یک شاعر بی ادعا،
از برای خلق، میخواند از ثواب

یک ورِ دیگر، دو بانوی فهیم،
شعر میخواندند، بی بحث کباب

پیری آنجا، آن وسط، آتش فروز،
پیر بُرنایی، در اثنای شَباب

گفتم این پیرجوان در فکر چیست ؟
کاینچنین روز و شبش شد بی حساب

گفت مارا، مُرشدی اهل ادب،
پیرِ ما در فکر شعر است و کتاب

گفتمش دانستم این وادی کجاست
گفت برگو، گفتم اورا، شعر ناب 

 

 

امیر حسین مقدم
بامداد یکشنبه نوزدهم خرداد 1392،