اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

هیچ دردی به نمیگردد به درمانِ رقیب( امیر حسین مقدم )

 

رقیب

هیچ دردی به نمیگردد به درمانِ رقیب
زین سبب اینک شدم تنها به فرمان رقیب

یار ، فتنستُ فتّانی فراوان میکند،
گو گذر از جانِ من کُن، یا که از جان رقیب

بی‌وفا با ما سرِ پیمانه خالی میکند،
پس چرا جان می‌دهد بر عهدوپیمانِ رقیب

یارِ ما، گویی که درسی از سیاست خوانده‌است،
میفروشد روحِ خود را هم، به یارانِ رقیب

روز و شب هم پیشِ من، هم روز و شب دور از من است. 
بس که دارد یار ما میلِ شبِستانِ رقیب

در زُلالِ رودِ عشقم، دعوتش کردم ولی،
خویش را سوزاند، در آتشستانِ رقیب

چشم‌هایم سوخت، گویی نوری زِ شیطان دیده‌ام
آن‌زمانی که نظر کردم، به چشمانِ رقیب

 

امیرحسین مقدم

15 /6 / 1391

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.