اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

ندانم این که به رویا ببینمش ز بیماری است ( امیر حسین مقدم )

 

به تخته باید زد

ندانم این که به رویا ببینمش ز بیماری است
ویا به حقیقت، بشیر هشیاری است

رسید گاه سحر، مژده‌ای زهاتف غیب، 
که بخت خفته ما، در مسیر بیداری است

تذکّری به دلم داد حضرت اقدس
که دیگر ای پسرم، گاهِ خودیاری است

نه وقت می زدن و نشأگی نه گاهِ خمار
نه وقت حرف اضافه ، نه گاه بیکاری است

زمانه گرنشود رام، رام باید کرد
اگرچه آن عمل سخت و کار دشواری است

بکش ز توسن سرکش عنان بخت خودت
وگرنه جان دلم، کار تو خودآزاری است

 

امیر حسین مقدم 
خرداد 1391

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.