غزل یلدا
آه ای غزل بر من ببار ، امشب شب یلدا شده
ایران و ایرانی چومن از هر کران پیدا شده
ایران و ایرانی ببین، مخمور ساغر پیش توست
گوساقی مه روی را ، روی خماران واشده
آه ای غزل من راویم ، گو تا چه گویم خلق را
گر تو نخواهی چون منی ، کی شاعری گویا شده
یلدا ندارد شوق پیش، کشتند یلدا را وخویش
باری مسیحادم تویی، آری مسیحا ماشده
آه ای غزل بر من ببخش، گر کم سراغت میروم
تومیشناسی خانهام ، بخشش ز سسرورها شده
ایرانیم، ایرانیم، درگیر سرگردانیم
مستم؟ خمارم؟ ساقیا ، این پرسشی گویا شده
من زنده ام از مهر تو ای مادرایران زمین
یک جرعه از جام جمت بر کام ما پیدا شد
امیر حسین مقدم
29 / آذر / 1391