شکواییه ای از زمستان های بدون برف.
**
ننه سرمام دیگه مارو دوست نداره توی ایوون نمی یاد.
شب طولانی یلدا میگذره اون دیگه مهمون نمی یاد.
دیگه پاروها شیکسته برفی روی بومی نیس.
آخه هیچ برف سپیدی تو زغالدون نمی یاد.
تو باهار تازگی مرده، تو تابستون شور و شوق،
زردی برگ خزون تو باغچه هامون نمی یاد.
اون روزا یادش به خیر تا زانوهامون برفی بود،
دیگه حتی صدای رقص تو ناودون نمی یاد.
میگن از غصه تموم دونه برفا آب میشن،
چرا با این همه غصه، حتا بارون نمی یاد.
امیر حسین مقدم
جمعه 18 /10/ 1388