اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

بیگانه شدم دیگر ، من با همه خویشانم( امیر حسین مقدم )



پیشکش به گریه های در گلو شکسته پدرم روانش شاد

 


 

از بر پدرم رفته


بیگانه شدم دیگر ، من با همه خویشانم
دیوانه شدم زین غم ، مجنون و پریشانم

شمس و قمرم رفته ، از بر پدرم رفته
وان تاج سرم رفته ، دیگر چه کنم جانم؟

رویش چو رخ خورشید، او چشم و چراغم بود
من قدر ندانستم زان گوهر تابانم

دل زاغه‌ی غم، غم بیش زاغان پران بر بام
او غایت صبر اما در فتنه دورانم

خاموش به لب، گرچه یک سینه پر از غم داشت
آخر بشکست از غم، این کوه خموشانم

او جان جهانم بود، جانم زجهانم رفت
برگو چه کنم دیگر با دیده‌ی گریانم

 


امیر حسین مقدم.
10 / شهریور / 1388
در روز اربعین پدرم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.