اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

تصویر تو چرا رفت از خیال من ؟( امیر حسین مقدم )

تصویر تو چرا رفت از خیال من ؟
گردیده واقعی ، فکر محال من .

آخر نگاه تو ، با من رفیق بود،
با من رفیق راه، یار شفیق بود.

چشمم چرا ندید، روی مه تو را ؟
یادت محاق کرد، سلخ مه نورا.

این کهنه دیده ام روی تو را ندید،
در انتظار تو صدها ستاره چید.

◄« چشمم بدون تو با کریه آشناست،
هی پلک میزنم، تصویر تو کجاست . »►

ای اشک من سپاس ، باران رحمتی.
ای چشم ناسپاس ، اسباب زحمتی.

من با تو رفته ام تا اوج آسمان،
یادت به خیر باد، ای یاد جاودان .

 

 امیر حسین مقدم 

صبح چهارشنبه سیزدهم شهریور نود و دو. .......

◄بیتی از شاعرسرکارخانم اکبری بزرگوار

 

پس کی تو می رسی؟

افسرده و غریب روزم بــه شب رسید
با انتظــــار تو جــونم به لب رسید

چشمام بــه راهتـــه تو اوج بی کسی
حرفم شده همین پس کی تو می رسی؟

◄“چشمم بدون تو با گریـــه اشناست
هی پلک میزنه تصویـــر تــو کجاست؟”

با در می کشــم تصویری از قــرار
یا غصه می خورم کی می رسه بهار؟

موجی نمی رســـه از تو بــه ساحلم
دریــا بدوون تـــو؟ باور نمی کنم!!

بغضای نیمه جون افتادن از نفس
باید رها بشن از گوشه ی قفس

“چشمم بدون تو با گریــه اشناست
هی پلک میزنه تصویر تو کجاست؟”

 

اعظم اکبری 

منبع

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.