اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

آمدی آرام جانم پس چرا دیر آمدی؟ ( امیر حسین مقدم )

 

آمدی آرام جانم پس چرا دیر آمدی؟
صبح روشن رفتی و در شام دلگیر آمدی

جای حیرت نیست گر نشناسیم قدم خمید،
بی خبر چون رفتی و بی عذر و تقصیر آمدی

رفتنت را نیک میدانم که تدبیر که بود،
گرچه در باز آمدن ، بی رای و تدبیر آمدی

اولین باری که دیدم روی زیبای تورا،
نرم و رقصان همچو آهویی به نخجیر آمدی

من نفهمیدم که صیادم و یا صید توام؟
با جمالی چون غزال و نعره شیر آمدی

تا ابد درخاطرم پیراهن زردت نشست،
مثل آواز قناری روی تصویر آمدی

پاک و خالص آمدی مانند باران بهار
چون کف دستی بدون رنگ و تزویر آمدی
....
آمدی ، اما دگر موعد گذشت ،
آمدی ، وقتی شدم از زندگی سیر آمدی 

 

امیر حسین مقدم
20 / 9 / 92

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.