اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

بی برو برگرد که من مرده ام( امیر حسین مقدم )

 

ذیل این سروده تحشیه ای نوشتم که بواسطه کلام بانوی عزیز شهره توکلی، ناخواسته مبدل به غزلی دیگر شد در همان وزن ولی در قافیه متفاوت. البته در دوبند و در قالب ترجیع. کاستی هایش را عفو کنید که بداهه است 

عاقبت این درد مرا می کُـــــــشد
بـــی برو برگـــرد مــــرا می کشد

من که به آغوش تو دستم رسید
فکر عقبگرد ، مرا مـــــــی کشــد

بغض نکن، کوه ســــراپا غــــــرور
گریۀ تو مـــــــــرد ، مرا می کشد

زوج شدن با تو فقــط آرزوســـت
این عـــدد فــــــرد مرا می کشد

کورۀ آتــــــــش شده جان و تنم
رابطۀ ســـــــــرد، مرا می کشد

درد نبودِ تو به جـــــانم نشست
" عاقبت این درد مرا می کشد "

 

شهره توکلی

و بنده کمترین هم در ادامه عرض کردم که :

بی برو برگرد که من مرده ام
مرده که نه ، زنده افسرده ام

بغض من از جنس بلور است ، زن،
صد دفه بشکست، نشمرده ام

گریه مردانه ام از ضعف نیست
کهنه درختم که تبر خورده ام

عفو کن این بغض ترک خورده را
وای ز آزردنت آزرده ام 

آتشت از سوختن جان ماست
سوخته ام ، سوختن ایمان ماست

ماند فقط خاطره ای از بهار
خاطره ای کهنه ولی ماندگار

خاطره بازم چه کنم عاشقم
عشق مگرچیست ؟ به جز یاد یار

روز و شبم یکسره تاریک شد
گشته خداهم به خدا بیقرار

بغض من از دست خداهم شکست،
شکوه کنم من زخدا ، بی شمار

آتشت از سوختن جان ماست
سوخته ام ، سوختن ایمان ماست


 امیرحسین مقدم. 
یکشنبه . 29 / 10 / 92

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.