اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

ازتو افق صدای پا شنیدم،( امیر حسین مقدم )


عاشقا

ازتو افق صدای پا شنیدم،
انگار تموم عاشقا رو دیدم

به عاشقا گفتم، سلام کجایین ؟
انگاری همسایه قصه هایین

آی عاشقا ، عاشقیا کجا رفت ؟
از آسمون گذشت و تا خدا رفت

عاشق بودم منم یه روزگاری،
چشام میفتاد به چشای یاری

چشمای یاری که مث دریا بود،
یه روزی اونم مث من تنها بود

پس چرا دستای منو رها کرد ؟
به درد دوری منو مبتلاکرد ؟

تنها شدم مث خدا که تنهاست
دلم شکسته ،آره کوه غمهاست

آی عاشقا دست منو بگیرین،
بیاین کنار من یه کم بشینین

آی عا شقا منم که بی نشونم،
دعا کنین، تنـها دیگه نمونم

آی عاشقا چشام همش به راهه،
خورشید خانوم ، چن وقتیه تو چاهه

کمک کنین خورشیدو در بیاریم،
یه باغ گل رو صورتش بکاریم

دوباره شعرام بشه عاشقونه،
تا آخرش همین جوری بمونه

تنها شدم مث خدا که تنهاست
دلم شکسته ، آره کوه غمهاست

 

امیر حسین مقدم 
11 دی ماه 1383
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.