زلف کج .... ( نیامدی )
گیسو فکنده به یک سو نیامدی .
با تیر و ترکش ابرو نیامدی.
گفتم مگر بیایی و دزدانه بینمت.
آخر زمان به سر شد و مهرو ، نیامدی .
چشمم به انتظار تو آخرسپیدشد.
چشمت حقیقت جادو ، نیامدی
شاید که خواجه شیراز هم چومن
بوده درانتظار تو و او ، نیامدی.
گیسو کمان ، ای معجزه ،مَعجَرنفس
همبادگل ، گل شب بو نیامدی.
ای تندر ای نهایت رگبار زندگی
آرامم از تو هیاهو ، نیامدی
زیباترین غزال ِ من ای غایت غزل
کامت عسل ، وجود تو کندو ، نیامدی
هر واژه واژه ی شعرم زشور توست
مفهوم ناب سخنگو نیامدی
آخر چگونه بگذرم از چشم مست تو
زیباترین پدیده ، پری رو نیامدی.
با یک نظر چگونه شدم صید چشم تو
شیری اسیر غمزه آهو ،نیامدی
جانی دوباره بگیرم اگر شود
یک شب کنم فتح ِ دوبارو نیامدی
در هر سحر نگاه من و انتظار تو
تا آسمان گشاده دو بازو ، نیامدی .
امیرحسین مقدم
دوم دی نودوسه