یک غزل آورده ام ، یک بوسه جایش میدهی ؟
بوسه ای کشدار و طولانی ، برایش میدهی ؟
در هوایت واژه هارا پیش یا پس کرده ام
یک نگاهی گاهگاهی درهوایش میدهی ؟
اینقدر ابرو نینداز، اینقدر بازی نکن
اینقدر اطوار و ناز و عشوه پردازی نکن
اینقدر گیسو نکش ، یا پشت یا وارو نکش
اینقدر با ما تعارف های شیرازی نکن
یک غزل آورده ام ، از جنس چینی ، ناب ناب
یک غزل با گرمی احساس نور آفتاب
یک غزل آیا نمی ارزد به یک گلبوسه ات ؟
پس بیا لطفی کن و اینقدر از ما ، برمتاب
ادعای عشق دارم ، لعنتی ، بازی که نیست !
زندگی فالوده اعلای شیرازی که نیست !
این طپش های دل من مطمئنن از سر ِ
واژه بازی ، شعر پردازی که نیست !
یک غزل آورده ام در ثبت شرح ادعا
یک غزل از پرسه های ناگزیر واژه ها
ای غزال دشت های سبز و زرد و مه زده
این غزل بستان و گاهی ، روسوی ما ، رخ نمـا
امیرحسین مقدم
هفتم تیر 1394