باتو ...
چشمهای تو انگار ماوراء انسانیست
مثل آب و آیینه ، قرص ِ ماه ِ پنهانیست
مات صورتت هستم ، آدم اینقدر زیبا ؟
خانه ات گمان دارم ، آسمان فوقانیست
آسمان فوقانی ، خانه ی پریزاد است
پس برای این علت ، چهره تو روحانیست
روزگار شاعرها، خود بخود پریشان است
وای ِ من اگر باشی ، آخر پریشانیست
هرکسی در این دنیا ، یک تخصصی دارد
مال من برای تو ، روز و شب غزلخوانیست
میشود خدا باشی ؟ تا شوم مسلمانت ؟
تا خدای من باشی ، شیوه ام مسلمانیست
پاره کن بلوزم را ، نازنین زلیخایم
بی خیال پوتیفار ، یوسفت که زندانیست
گیسوان زرینت ، سیم زرد تنبوراست
باد و پیچش گیسوت ، منتهای حیرانیست
تا کنار تو هستم ، از شراب تو مستم
مستی دو چشمانت ، دُرد ِ ناب ِ شاهانیست
با تو حال من خوب است ، باتو حال من عالیست
بگذر ار بداخلاقم ، اخم و تَخم من ، آنیست
وعده های دیدارت ، در حساب عمرم نیست
آرزوی هر روزم ، بوسه های پنهانیست
لحظه های دور از تو ، گیج و گـــُـــنگ و کشدار است
باتو سال من لحظه ، بی تو لحظه طولانیست
ای مخاطب عاشق ، ول کن عاشقی هارا
با تمام خوبیهاش ، آخرش پشیمانیست
امیرحسین مقدم
5 . خرداد . 94