اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

من مست مست مستم، از مستی شبانه( امیر حسین مقدم )


بداهه 

من مست مست مستم، از مستی شبانه
از اشتیاق دیدار ، رویای صــــادقانه

از لذت حُضورش، نشناسمش سر از پا
خندان و پای کوبــــان ، سرشار و کودکانه

یک دست زلف یارو یک دست جام باده
آن آرزوی دیرین، رقصی در این میانه

تیراز کمان پراندم، بادقتی نفس گیر
خوش کرده جا ، ببینش ، در مرکز نشانه

ایّام شد به کامم، اسب فلک به رامم
افتاده او به دامم، بی عُذر و بی بهانه

پاتا به سر هیاهو ، در دست چوب جادو
خیره به چشمِ آهو، افسون از این فسانه

شهلای چشم هایش، بامن اشاره ها داشت
با عشوه های تب دار، طنّاز و دلبرانه

پایین تر از دو چشمش، یک غنچه نو شکفته
شَهدابه می چکاند، خرمـــــای نوبرانه

آمد کنار من تا ، شهد و شکر بگیرم
یک بوسه از لبانش، چون شعر ، چون ترانه

تا آمدم بگیرم ، دستی به شانه ام خورد
دست نگار مهرو ؟ نه ، دست مادرانه

ناگاه مادرم گفت ، برخیز، لِنگ ظهر است
برخواستم و برخواست آه از نهاد خانه

گفتم کجاست پس کو ؟ آن دلبر پری رو ؟
گفت عاشقی پسرجان ، از نوع شاعرانه

برخواستم و دیدم ، گهواره مانده خالی
من ماندم و شراری ، کش میکشد زبانه


‫‏امیرحسین مقدم‬
۱۶ تیر ۱۳۹۴

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.