خاطره هارا ....
من خاطره بازم ، چه کنم خاطره هارا
شیرینی بوسیدن لب های شما را
من خاطره بازم ، چه کنم دست خودم نیست
لطفا برسان چند قلم خیرِدعا را
با خاطره از خاطره ها رفته ام انگار
در خاطره دارید من سر به هوا را ؟
من شاعر وامانده در افسانه خویشم
یادی هم ازاین شاعر افسانه نما را
در حسرت پرواز ، پرِ پرزدنم ریخت
پرواز پریشان یکی بی سروپا را
تا مرز چهل سالگی ام راه ، سه سال است
تا مرز چهل پارگی ام ، چند ؟ خدارا ...
امیرحسین مقدم
۱۱ ابان 94