بداهه
چشمان تو با من سر سازش ندارد
بیچاره این دل ، روی آرامش ندارد
هرچند مغروراست این دیوانه ، اما
پایش بیفتد باکی از خواهش ندارد
میترسم از وقتی فراری گردداین دل
شاید که دیگر برنگردد، کش ندارد!
میگویی از این کار و آن ، هی دست بردار
اما دلم تصمیم پالایش ندارد
شاید هم این رنگ و رخم باب دلت نیست
شاعر که آحر پول آرایش ندارد
با اینکه بامن روی خوش اصلا نداری
در عشق تو ، دل طاقت کاهش ندارد
هرچند زیبایی ات از حد گشته افزون
وقت ستمکاری کم از داعش ندارد
باران دیشب اشک عشاق زمین بود
این آسمان دیگر دل بارش ندارد.
امیرحسین مقدم
30. ش. 94