آرزو دار م شبی آید، ببینم روی تو،
بنگرم برطاق بُستانِ کمانْ ابروی تو
بشنوم آواز تو، آواز غرقِ رازِ تو،
بی خبر از پِی درایم در شبِ گیسوی تو
شانهات گردم، میان زلف تو جاخوش کنم،
تا ابد در خاطرم مانَد شَمیمِ موی تو
سُرمه گردم کاشکی، شاید نشینم بام و شام
بر دو مژگانت، دو چشمِ نرگسِ جادوی تو
در نگاه تو نگاهم خیره می ماند اگر،
من ببینم شرم آن چشمانِ خواب آلوی تو
تو شدی صیّادِ منْ، منْ صید، پس کو دام و بند؟
دام تو شیرینی لب های عنبر بوی تو
میروم رو به سپیده، رو به صبح و رو به نور،
شاید اندر پرتو خورشیدْ، بینم روی تو
امیرحسین مقدم
آذر 1390