اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

آنگونه که بود پیش از این، نیست دلم. ( امیر حسین مقدم )

آنگونه که بود پیش از این، نیست دلم.
دیگر به جز از خون و جنون چیست دلم.

آهسته برو ، کمی بمان راحت جان.
با بودن تو همیشه باقیست دلم.

امیر حسین مقدم

 

ای عشق بیا جان و دل ما بستان.
هر آنچه به غیر اوست ، آن را بستان.

گویند خدا گفته که عاشق نشوید.
باورنکنم ، چنین خدارا بستان.
.
امیر حسین مقدم

 

دیری است دلت ، دل مرا یاد نکرد.
یادی ز دل خسته و ناشاد نکرد.

من ماندم و خاطرات شیرینی که ،
هرگز دل دربند من آزاد نکرد.
.
امیر حسین مقدم

 

ماییم و دلی که غرق خون ، خواستنی است.
حالی که همیشه سرنگون ، خواستنی است.

با ما منشین ، اگر نشستی بسپار.
در بارگه عشق ، جنون خواستنی است.
.
امیر حسین مقدم

 

ما دل به دو چشم بی قرارش دادیم.
یک عمر ، به شوق یک بهارش دادیم.

ما مست می الست بودیم اما .
آن مست شدن ، بر این خمارش دادیم.
.
امیر حسین مقدم

 

در چشم سیاه تو گرفتار شدیم .
در گوشه ی آسمان ، پدیدار شدیم.

من مانده ام و وسعت چشمت ، هیهات !
آن پهنه ی بیکران ، خریدار شدیم.
.

امیر حسین مقدم