اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

تو که در خواب من شدی پیدا،( امیر حسین مقدم )

خواب ....

تو که در خواب من شدی پیدا،
خواب من سبز و زرد و رنگی شد

ُپُر پَروانه های نارنجی
رودِ جاری کنارسنگی شد

تو که باز آمدی به رویایم،
میل بیداری از سرم پر زد

سَحَر آمد هوا که روشن شد،
دل، خودش را به راه دیگر زد

یاد آن چشمه ای که نوشین بود
با دوچشم ترت گره خورده

دل‌‍ صدپاره ی مرا انگار،
با خودش باز در سفر برده

خنده هایت صدای دریا بود،
وقت آرامش شبانگاهی

طعنه میزد به شوروحال نسیم،
مثل پژواک رقص یک ماهی

قدوبالای تو چه سرو افکن
قامتت استواریِ یک کوه

نخل خرما ست جعد گیسویت، 
خرمنی از طلا پر از انبوه

تو که در خواب من سفر کردی،
سفر از رفتنش پشیمان شد

به هوای فقط یکی بوسه،
حضرت نوخ هم مسلمان شد

دیگر از خواب من نیا بیرون
خواب من جایگاه دیرینت

شاید اینجا دراین خیالستان،
برسم من به وصل شیرینت


امیرحسین مقدم
۲۵/ مهر. / ۹۳