بداهه
خواب ندارم به خدا ، سال هاست
در گذر عقربه ها ، سال هاست
میروم از دست خودم عاقبت
رفته ام از دست شما ، سال هاست
پیشتر اینجا دوسه تا قلب بود
مانده فقط نقش به جا ، سال هاست
پیچ و خم راه توانم گرفت
جمع تب و طاقت و تا ، سال هاست
بی خبر از لحظه بعدم هنوز
بی خبر از ثانیه ها ، سال هاست
حسرت آزاد شدن در دلم
حسرت دیدار خدا ، سال هاست
یک، دو ، سه سالیست که زندانیم .
تا برسد وقت غزل خوانیم
امیرحسین مقدم .
بداهه : در ایام نوروز 1394