دختر کوُرد بیا پیش ، بیا دَف بزنیم
افتخار خودمان هم شده ، یک کف بزنیم
آسمان آبی و کم کم برسد وقت غروب
تا که شب نامده یک طرح مُسَقَّف بزنیم
یک دو تا بوسه بده ، کم نفروش این لبها
پشت پایی به طلبکار 1◄مُطَفَّف بزنیم
سوی بیراهه نرو راه ازآن دیگر سوست
مهر باطل وسط راه مُحرَّف بزنیم
همه دور و برما پرشده از بیخردان
دست رد بر سر این جمع2◄ مکَنّف بزنیم
اگرت سرد شده دست و دل از سردی من
آتش عشق بیا بر سر این 3◄خَف بزنیم
تا که افروخته تا صبح ، بماند آتش
حکم بیداری این پیر مُکلَّف بزنیم
گفته بودی که غزل بیشتر از تاب شماست
پس بیا پیش هم این شعر مُخفّف بزنیم
امیرحسین مقدم
21. مرداد. 94
◄1.مُطَفَّف کم فروشی.
◄2. احاطه کرده شده. جمع مکنف : جمعی که کسی یاچیزی را احاطه کرده اند.
◄3. هیزم آماده آتش . هیمه