اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

درد دارددلی که در سینه ، جا نمیگیرد ( امیر حسین مقدم )


درد دارددلی که در سینه ، جا نمیگیرد از سر اجبار 
میزند با زبان سرخش باز ، سر سبزش به سختی دیوار

درد دارد دلی که بی تاب است . روز و شب را همیشه در خواب است
یک نفر کاش این دل این تن را ، آخر این غزل کند بیدار

درد دارد عجیب و بی درمان ، مثل سردرد مزمن میگرن 
دردی از جنس ام اس ازنوعی ، که نمی آیداندر این گفتار

درد نامحرمی به محرم ها ، درد تنها شدن در این تن ها
درد واماندن از رفیقانی که زمانی شمارشان بسیار

درد دارد سقوط خاطره ها از بلندای بودن و رفتن 
دوری از هرچه دوست میداری ، مثل محکوم پای چوبه دار

درد دارد مقام استادی ، لحظه ای که به خویش وا دادی
خوشنویس و غزلسرا ، شاعر ، گاه طراح و کاملا بیکار

درد دارد حقیقت جاری ، که کسی رو به من نمیگوید
غربت خانگی شبیه کسی که ندارد اجازه دیدار

درد دارد سکوت مادر ، درد. مثل درد خماری افیون 
مثل تصویر سرزدن های داعشی های پست و بی مقدار

درد دارد سرودن یک شعر ، غزلی عاشقانه و طناز 
گفتن از بوسه و دوچشم خمار، آن زمانی که نیست یک دلدار

درد دارد نگاه خسته تو ، درد دارد حضور خسته من
یک تلاقی میان چشمان دو نفر عاشق و دوتا بیزار


‫‏امیرحسین مقدم‬
17. آبان . 94