باید بروم ....
دلم میل پریدن دارد اما
به غیر بام تو جایی بلد نیست.
قبولم کن مرا در امتحانت
شبی گفتی تو با این دل ، که رد نیست.
.
نمیخواهم بمانم دیگر اینحا
صدایم میکند دریا گمانم.
نشانم میدهد عکس شبی را ،
که تو مهتاب و من رنگین کمانم.
.
پس از هرموج روی ماسه هایش
خطوطی میکشد چون ابروی تو.
شبیه خنده هایت گرم و شیرین
همین ها میکشد من را سوی تو ...
امیرحسین مقدم .
صبح امروز سوم اردی بهشت.