اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

عجب شور و شری داری، عسل چَشم،( امیر حسین مقدم )

عسل چشم .

عجب شور و شری داری، عسل چَشم،
چه شور محشری داری ، عسل چَشم.

زلال رود، در چَشم تو جاریست،
روان، چشمِ تَری داری، عسل چَشم

نگاهت در دل آئینه بنشست،
به چَشمت، گوهری داری، عسل چَشم.

از آن گوهر، یکی هم سهم من شد،
که در انگشتری داری ، عسل چشم.

به قلبم تیر مُژگانت نشسته،
به مُژگان، لشگری داری، عسل چشم.

همه صورتگران، مستِ نگاهت، 
عجب صورتگری داری، عسل چشم.

تورا دست طبیعت، از چه گِل ساخت؟
چنین، مُشک‌عنبری داری ، عسل چشم.

سراپای وجودت را گُل آراست.
گل نیلوفری داری عسل چشم.

لبانت غنچه ای از آن گُل سرخ،
که در یک اختری داری ، عسل چشم.

به سینه نو گل نارنج آویخت،
چه نیکو منظری داری ، عسل چشم.

عجب شور و شری داری عسل چَشم، 
چه خوش چشم تری داری عسل چشم.

 

 

امیر حسین مقدم
1 / 12 / 1391