اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

مدتی شد که زندگی کردن ( امیر حسین مقدم )

زندگی بازی غم انگیزی است
ترکیب بند ( بداهه )

مدتی شد که زندگی کردن 
 سخت چون کشف یک اتم شده است
رشته ی کار توی این بازی 
 مدتی میشود که گـــــم شده است

سر ِ رشته ، سر ِ درازی داشت .
 سر ِ سبزی که باد با خود برد
نیش این روزگار لاکردار 
 کج تر از صد هزار ، دُم شده است

بخت ما قهرمان بیراهه ست .
 روز و شب را به تاخت می تازد
بس که دنبال زندگی رفتیم 
 پایمان هم شبیه سُم شده است

مدتی میشود که شعر هم دیگر 
 درد ما را نمیکند درمان
یا که شعرم ز سکه افتاده ،
یا که سکه زشعر ، گُم شده است

این همه رنج ماجرا دیدیم ،
 راه حل های مختلف صد بار
تازه معلوم شد که چاره ی کار،
 انحصار شراب و خُم شده است

مدتی میشود که زندگی کردن 
 مردن بی صدا و بی بو شد
دست مرگ از تن بودن 
 از تن زندگی ببین رو شد

زندگی بازی غم انگیزی است
 اگر از عشق بی خبر باشی
سخت مثل پریدن از یک کوه 
 وقتی از عشق بر حذر باشی

زندگی را نمیشود سرکرد 
 بی نشان نشانه معشوق
اثری از تو کی بجا مانَد 
 تا براین کار ، بی اثر باشی

عشق تنها دلیل بودن شد 
 هدف خلقت تمام حیات
زندگی ، زندگی ، چه شیرین است 
 چون که با عشق همسفر باشی

مدتی میشود که خوشحالم 
 زندکی را ببین چه شیرین است
عاشقی را رها نکن هرگز
 علت زندگی فقط این است.

 

 

امیرحسین مقدم . 
یکشنبه 10 اسفند 93