اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

من از سکوت آسمان، شنو چه ها شنیده ام.( امیر حسین مقدم )


من از سکوت آسمان، شنو چه ها شنیده ام
نگر که در نهایتش، چه طرح ها کشیده ام

ببین چگونه خفته ام، زلای لای نرم شب
زشوق آن ستاره ها به آسمان رسیده ام

صدای ماه میرسد به گوش من ترانه وار
به آن فسانه تا رسم، ترانه آفرید ام

چگونه گریه سر کنم، در آن زمان که اشک نیست
سفر کجا برم کنون، که آب هست و مشک نیست

چگونه گویم از دلی که مسخ یک نگاه شد
ز عشق با که دم زنم، چو عاشقی گناه شد

سخن چگونه سردهم، چو نشنود کسی سخن،
نگاه بر که افکنم، چو ننگرد کسی به من

نمانده جای بهر دل، در این زمانه ریا،
نگار مهربان من، به قصه های من بیا

درون سینه ها تهی، زعشق و از فسانه ها،
نشان دل نمانده است، از آن همه نشانه ها

چگونه عاشقی کنم، چو عشق را بهانه نیست،
شدم غریق آن دلی، که بحر بی کرانه ایست

چگونه عاشـقی کنم که عشق هم گناه شد
چه بر سر دل آورند ، دلی که مست آه شد

 

امیرحسین مقدم
1385.