نسیم سرد سحر ، هدیه زمستانی
*
نسیم سرد سحر ، دیده ای تو رخسارش ؟
بوز که با وزشت رخ نماید آثارش
نسیم سرد سحر ، ای هوای خواب آلود ،
بوز که در سرم بوزد ، شور و حال دیدارش
عجب نگاه عمیقی ، به شعله میماند
ببار بر سر من ، قطره قطره تکرارش
بوز دراین خنکا ای هوای عطر آگین
بخوان چکامه من زخمه زخمه زن ، تارش
هوا چه سرد و تمنای او ، چه دلگرم است
نسیم سرد سحر ، رو نما ز رخسارش
نشسته قطره های عرق ، روی خط پیشانی
دراین هوای خنک، از حیای گفتارش.
نسیم سرد سحر، هدیه زمستانی ،
ز درد و دوری دورِ زمان ، نگهدارش
امیرحسین مقدم.
11 / 11 / 92