چرا با من سر پیکار داری
مگرجزمن کسی را یارداری
درین گاهی که گاه عشق بازی است
چرا بر نفی عشق اصرارداری
در ایامی که بو، بوی بهار است
چرا بر عطر گل انکار داری
چرا با قلب من گشتی غریبه
مگر قلبی دگر در کار داری
درون فکرمن غیر از تو کس نیست
توچندین یار در افکار داری
سراسر سوختم در آتش عشق
تو از سوز دلم اخبار داری
امیرحسین مقدم
15 /91/9