اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

میشه پرواز نکرد.میشه پروازو فروخت.( امیر حسین مقدم )


شدن یا نشدن


میشه پرواز نکرد.
میشه پروازو فروخت.
میشه مث نوک انگشتای یخ بسته تنهاییها،
هیچ تلاشی واسه حس شب و آواز نکرد.
میشه پرواز نکرد.
میشه یک پنجره بود.
رو به یک دشت پر از گله و گرگ.
میشه یک پنجره بود،
اما بسته،
بادوتا قفل بزرگ.
میشه پرواز نکرد.
میشه اما پرزد،

*

میشه انگشتای یخ بسته رو با نفس زدن راش انداخت.
میشه حس کرد شب و آوازو،
میشه از پنجره قفلارو شکست،
میشه فهمید پر و پروازو.
میشه خواست .
میشه دید.
میشه شیرینی پروازو چشید.
میشه اما پرزد.

 


امیر حسین مقدم 
3/4/1384

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.