اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

من به قربان تو و لنگه دمپایی تو( امیر حسین مقدم )


بداهه

من به قربان تو و لنگه دمپایی تو
چه شد آخر که شدم عاشق شیدایی تو ؟

من که بودم بخدا در پی رسوایی تو !
مثل ◄شهراد,* رفیقم به همه میگفتم

گور بابای تو و این همه زیبایی تو
تا کلامی ز تو و روی چو ماهت میشد

تگری میزدم از مستی و سودایی تو
دایما باهمه میکفتم از این حس بدی

که به من میرسد از حسن و فریبایی تو
آرزویم همه این بود که شوهرنکنی

من بخندم به تو و مادر هرجایی تو
بدو بیراه پیاپی به تو میکفتم من

به تو و مادرت و خاله ات و دایی تو
یا عمو یا که به عمه زهمه بیش , خودت

به تو و صورت زیبا و تماشایی تو
یک شبی امده بودم به در خانه اتان

چایی آوردی و من لب نزدم چایی تو
در عوض آنچه ندیدم زتو نامردی بود

تف به روی من و ایول به اهورایی تو
شدم امروز ز افکار خودم شرمنده

طلب عفو نمایم من از آقایی تو
اینچنین شد که سرانجام شدم پابندت

من به قربان تو و لنگه دمپایی تو

 


امیرحسین مقدم.
شنبه هشتم مرداد نودوسه

◄* شهراد میدری عزیز ، شاعر معاصر

اشعار شهراد میدری کلیک کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.