ای کاش که قاصدی بیاید ....
برای یک دوست ....
*
ای روشنی سحر ، کجایی ؟
شیرینی نیشکر ، کجایی ؟
ای آتشِ نازِ سینه افروز،
ای دیده شعله ور ، کجایی ؟
ای نقش تو نقشه ستاره،
وی سایه تو، به سر ، کجایی ؟
ای بوسهی تو ، شراب شیراز،
یک جرعه از آن شرر ، کجایی ؟
مفهوم خوش ترانه هایم،
رخشنده تر از گُهر ، کجایی ؟
مقصود همه بهانه هایم،
تو ، جُـز تو همه هـدر ، کجایی ؟
آوازه مرغکان بیدل،
در صوت تو مستطر،کجایی ؟
آغوش تو مقصد دل من ،
پایان خوش سفر ، کجایی ؟
تصویر گر نگاره هایم ،
بر نقش دلم نگر ، کجایی ؟
من جز تو نظر به کس ندارم .
ای منظر هر نظر ، کجایی ؟
در سایه سایه بان مهرت،
آسوده خیال رهگذر ، کجایی ؟
ای کاش که قاصدی بیاید،
گوید ز توام ، خبر ، کجایی ؟
امیر حسین مقدم ( هم قبیله )
صبح جمعه 15 / 6 / 92