شبانه ای تازه
بیا بخوان تو برایم ترانه ای تازه
دلم شده دلتنگ عاشقانه ای تازه
بیا که پشت شکسته سخن نمی شنود،
بزن مرا ، تو بزن ، تازیانه ای تازه
منم که غرقه شدم در دو چشم آبی تو،
عزیز دل ، کرمی کن، کرانه ای تازه
نمانده ردی از احساس پاک آن دوران،
به پاس خاطره رو کن ، نشانه ای تازه
تمام هستی من در قمار عشقت سوخت،
زِِ زلف همچو زرت دِه ، خزانه ای تازه
دلیل زندگی من چه بود غیر از تو ؟
بگو چگونه بسازم بهانه ای تازه
زمان گذشت و نیامد به سر زمان فراق،
چه میشود برسانی زمانه ای تازه ؟
نمانده دیگر از این خانه در دلم نقشی
بیا دوباره بساز آشیانه ای تازه
حقیقت از نظرم رفت تا تو از نظر رفتی،
ببین چگونه شدم من ، فسانه ای تازه
تمام شد غزلم ، بغض من ولی باقیست
بیا که باز بخوانم ، شبانه ای تازه
امیرحسین مقدم
یکشنبه 6 . بهمن . 1392