اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی
اشعار ( امیر حسین مقدم )

اشعار ( امیر حسین مقدم )

شعر و ادب پارسی

دلبر شیرازیم ، جام شرابت پس چه شد ؟( امیر حسین مقدم )



دلبر شیرازیم ، جام شرابت پس چه شد ؟
مستی مستانه ی چشم پرآبت پس چه شد ؟

آسمان ابری ، دلم در عصر یخبندان سرد.
آن شعاع روشن ِ چون آفتابت ، پس چه شد ؟

گفته بودی خواب خوش دیدی برای هردومان ،
قصه های خفته در تعبیر خوابت پس چه شد ؟

دست بردار از تعارف های شیرازانه ات ،
هی نگو بعدا ، بگو الان ، حسابت پس چه شد ؟

گفته بودی هرچه پیش آید ، خوش آید مرترا ،
نازنین بانو ، بگو نقش نقابت پس چه شد ؟

تو بمان عیبی ندارد ، ما گـُـنـه هم میکنیم ،
آن گناه بهتر از صدها ثوابت پس چه شد ؟

پس چرا من را نمی بینی ، بگو بالا بلا ؟
آن نگاه تیز و بران ِ عقابت پس چه شد ؟

روی میزت گفته بودی یک گزینه مانده است ،
کار دشمن بوده شاید ، انتخابت پس چه شد ؟

با کتاب شعر من شومینه روشن کرده ای !
پاره های نیمه سوز تک کتابت پس چه شد ؟

من که میدانم دلت دنبال سنگ اندازی است ،
بس کن این بازی ، بگو حد نصابت پس چه شد ؟

گفته بودی با دو چشمانت عذابم میدهی ،
من به دنبال عذاب استم ، عذابت پس چه شد ؟

این غزل یادت بماند ، صبح ، شنبه ، شیش ِ تیر ،
من نوشتم ، آن دل چون سنگ صابت پس چه شد ؟

 

‫‏امیرحسین مقدم‬ 
شنبه ششم تیر1394